خواهرشوهر من میشه گفت پیره اولین بچه مادرشوهر خدابیامرزم . تقریبا میشه گفت دو یا فوقش سه سالی از من کوچکتره . من زنداییشم . من یه پسر کلاس پنجم و یه دختر دارم . قبل از شوهرم با یکی نامزد بودم که حتی به خانواده ها هم مطرح کرده بودیم و نزدیک ۲ سال با هم بودیم و خیلی مصمم و جدی هم بودیم ولی تقدر نشد و از هم جدا شدیم . خیلی وقت بود خبر ازدواج فرزانه ( دختر خواهرشوهرم ) اومده بود ولی من با شوهرش آشنا نشده بودم تا اینکه دیشب تو یه جشنی دیدمش و اول نشناختم بعد یه جایی اومد گفت تویی ؟ گفتم چی ؟ وقتی فهمیدم اونه انگار مغزم وایستاد . هیچکس نمیدونه که ما قبل تا پای سفره عقد هم با هم رفته بودیم میترسم این مرده لو بده . یعنی زنگ بزنم باهاش حرف بزنم ؟ 😭😭
خدای من هنوز دوسش داری
نه اصلن گردن نگیر باهاشونم رابطه نداشته باش
نههههههههههه زنگ نزن فک میکنن داری کرم میریزی . شوهرت بی خبره از این موضوع؟
وا نه به زندگیت برس و خودت یه شب در کمال آرامش به شوهرت بگو
نه نیازی نیست ۱۵ سال گذشته
اون واسه خودشم شده این موضوع بیان نمیکنه نگران نباش
نه هیچکاری نمیکنه چون واسه خودش بد میشه
فک نکنم اونم بگه واسه خودشم خوب نیست
نه بهتره هیییچ عکس العملی نشون ندی ۱۵ سال گذشته بیخیال باش
بهتر بود از اول با همسرت مطرح میکردی
دیونه ای می خوای زنگ بزنی خودتو بدنام کنی
عقلت کم شده میخوای بهش زنگ بزنی!اصن مگه شماره داری!
نه به روی خودت نیار مدرکیم که نیست گفت بگو نمی‌شناسم
ن نیازی نیست بگی اونم فکر نکنم بگه اگه گفتم بگو امده بودن خواستگاری نشد
نه اصلا به روی خودت نیار و به هیچ وجه درباره گدشته باهاش صحبت نکن
سعی کن رفتارت باهاش رسمی باشه
به هرحال زندگی های جداگونه تشکیل دادین
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
