خودش و شوهرش فکر میکنن از همه چی سر درمیارن
همش درمورد همه چیز نظر میده
همش ادعا
همش تعریف از خود
همین چند شب پیش همه عروسا و دامادا و بچه هاش خونه مادرشوهرم مهمون بودیم
منو شوهرم ۵ دقیقه بود رسیده بودیم
همسرم به خواهر شوهرم گفت چایی میاری
خواهرشوهرم با پررویی جلوی همه گفت به من چه؛ خودت پاشو بیار
میدونم منظورش به من بود
مثلا میخواست به شوهرم حالی کنه بگه: زنت کنارت نشسته، پاشو انداخته رو پاش؛ به زنت بگو چایی بیاره برات
واقعا باورم نمیشه اینقدر عقده ای بازی بخاد دربیاره
اصلا باهاش احساس راحتی نمیکنم
انگار طلبکاره از آدم
مثلا زورش اومده که من چرا نشستم
بابا خب من ۵ دیقه بود رسیده بودم
همش میرفت پیش اون یکی جاری هام و مثلا همش با اونا حرف میزد
منم تا آخر شب اصلا تحویلش نگرفتم