بعضی وقتا دلم برای خودم میسوزه ، قبلا یه نفرا در حد مرگ دوس داشتم به خاطرش همه کار کردم اما فقط بازیم داد و ولم کرد رفت
از سر اصرار مامانم سنتی با کسی ازدواج کردم که میدونستم عاشق یکی از دخترای فامیلمونه که میشه فامیل نزدیک خواهرش از طرف شوهرش
خلاصه مادرشوهرم عاشق دختره اس و همیشه حرف دختره را میگه
وقتی این دختر میاد خونه خواهر شوهرم از همه چیش میاد به شوهرم میگه که اره ایناز کیک درس کرد یا لباس دوخت یا فلان لباس پوشید یا فلان حرف را زد یا فلان کار را کرد .
امشب دیگه نتونستم طاقت بیارم گفتم تورا خدا به خواهرت بگو این همه از بقیه زن ها به تو نگه ، سرم یه داد بدی که زد که حق نداری به خواهرم حرف بزنی و رفت بیرون
نمیدونم هنوز عاشق اون دخترس یا چی ، نمیدونم چرا خواهرش این همه زجرم میده
خلاصه زندگیم جهنمه دارم میسوزم و میسازم هییی
برام دعا کنید