نمیدونم یادتون هست یا نه که چقدر میگفتم بچه خواهرشوهرم (13 سالشه) بی ادبو گستاخه، چقدر ازش بدم میومد، فکر میکردم حسود و بدخواهه، برای همین باهاش رو دنده بد افتاده بودم ، امروز فهمیدم اون بچه کاملا بی گناهه و مادر پدرش و همچنین مادرشوهر و پدرشوهر عزیز من! که واقعا براشون متاسفم از این بچه به عنوان ابزار استفاده میکردند که بقیه رو با حرفا و کاراش اذیت کنه، یه مدت باهاش بد بودمو محلش نمیذاشتم ولی خیلی اذیت میشدم، تا اینکه با خودم کنار اومدمو وقتی دیدمش خیلی باهاش برخورد خوبی داشتم ، دیدم مادرشوهر و پدرشوهرم خیلی خیلی ناراحتند، اصلا یه جور ضایعی از این مسئله عصبانی بودن، فکر کنم بعد از رفتن من خیلی دعواش کردن که چرا با من حرف میزده! و برام مثل روز معلوم شد بزرگ ترا اونو قربانی کردن