داستان عاشقی
الان 21سالمه داستانی که میخام بگم برای8سال پیشه 14سالگیم رفتیم شهرستان بابام و اونجاازیه پسره خوشم امداونم خوشش امده بودازم و مشخص بود ازرفتارش چون اونجاکوچیک بود همه همدیگرومیشناسن و میدیدم که دخترای اونجا چقدربراش سرودست میشکستن یه ماهی طرف دنبالم بودجوری بودکه همه اونجافهمیده بودن فلانی خوشش میادازم وهمین موضوع باعث حسودی دخترای اونجامخصوصادخترعمم شده بودبعداز1ماه فهمیدم که دخترعمم به اسم من باطرف رفته تورابطه اونشب دعوامون شد وقرارشدکه کات کنن چندروزبعدش موقعیت پیش امدومجبورم کردبرم سرقراراونجابیشترازقبل ازش خوشم امدوخودم بهش پیام میدادم این مابین دخترعمم بااسم من باخیلیای دیگه اونجاحرف میزد ومنوتوچشم رلم بدمیکردسرهمین چیزابارلم کات کردم امابعدشرلم خودش امد سمتم و بهش گفتم جریان و 3ماه بعداوکی شدیم دوس پسرم اوایل خیلی خوب بودبعدش گیراش شروع شد که فلان جانرواینونپوش و.. همه چی خوب بودتااینکه یکی ازدوستام گفت به یه پسره پیام بدموبگم خوشش امده ازش منم چون اکانتم بارلم مشترک بوداوکی دادم هرچندحرف بدی نزدم اما خوشش نیومدوکات کردیم باز همین مابین بابای من فهمیده بودمن رلم باهاشو مجبورم کرد جداشم گوشیمم گرفته بود حتی بعداز7ماه بازاوکی شدیم باهم دوسال گذشته بود و بامامانش صحبت کردکه بیان جلو و رابطمون و جدی کنن امامن16سالم بود وترسیدم ونخاستم که اینجوری شه (اینم اضافه کنم که تاقبل از من همیشه دخترامیرفتن سمتش و رابطش بیشتراز3ماه طول نمیکشید) امارابطه ما همه جاروترکوندوخودم به چشم میدیدم که چقدردخترای اونجاحسادت میکنن اینم بگم که رلم خیلی ادم دهن بینیه خیلی ازدوستاش خوششون میومدازم و وقتی بهشون نه میگفتم کلی چرتوپرت میگفتن به رلم همیناباعث میشدکه رابطمن روزبه روز بدترشه خلاصه که گذشتورفت سربازی که ماجداشده بودیم یه بار رل زدم همکلاسیم بود وترنس بود بعداز3ماه جداشدم از همکلاسیم از سربازی امد و خوب بودیم باهم تااینکه گذشتو نه من پیام دادم نه اون 2سال گذشت تواین دوسال من یه باردیگم رل زده بودم(اونم 4تایی داشت) بعداز2سال که نه حرف میزدیم نه چیزی رفتم دیدمش اونشب س... سم داشتیم (چندبارقبلشم داشتیم ومن فکرمیکردم منوبخاطراین چیزامیخادوکات کرده بودیم)اونشب کلی خاطراتمونومرورکردیم و همش میگفت که دلتنگم بوده اونشب گذشتودیگه بهم پیام ندادبعداز2هفته پیام دادومن عصبی شده بودم و بهش گفتم که تومنوفقط برای س... س میخای اون شب دعوامون شد وگفت دیگه نمیاد ببینم 2ماه گذشتو تواین مدت هرچقدر گفتم نیومد تااینکه همین 2هفته پیش گفت دیگه نمیام ببینمت که نگی توروبخاطرس.. میخام قیدتوزدم توهم قیدموبزن و بازبرورل بزن(اینوکه گفت فهمیدم واقعاحسادت کرده) اونشبم که پیشش بودم همش از اکسم میپرسیدوباخودش مقایسش میکرد خلاصه گذشت تاروزقبل از ولن گفت بیاببینمت که نبودم روز بعدش باکادودیدمش بهش زنگ زدم گفت یه ماهی هست رل دارم منم دیگه بهش پیام ندادم تادوماه بعدکه گفتم بیااوکی شیم اول گفت نه توهمیشه اشتباه میکنی واینابعدش گفت رلم توهم باز برو رلتوبزن به دوستم که گفتم گفت الکی گفته چون حسادت کرده باپیج فیک بهش پیام دادم فهمیدم الکی گفته
بااینکه کات کرده بودیم اماهرموقع که بهش پیام میدادم جوابموخیلی خوب میدادو مشخص بود که دوسم داره هرموقع که مشکلی داشتم همیشه هواموداشته بااینکه جداشده بودیم سوالم اینه چجوری باز اوکی شیم باهم چون واقعا دوسش دارم...اما لج کرده توروخدا نظرتون و بگینن
