شب دوستای شوهرم میان خونمون وسیله پذیرایی اینطور بچینم رو میز خوبه یا بزارم رو میز غذا خوری؟ +عکس

مدیر استارتر

عضویت: 1402/07/22

تعداد پست: 198

بزارم کنار وقتی اومدن بیارم؟ یسوال دیگ شیر موز غروب درست کنم واسه شب خراب نمیشه؟ نظرتون راجب ظرفام چیه قشنگن؟😬 تازه عروسم

1403/01/12

16:10

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

hopeful__1

عضویت: 1400/06/29

تعداد پست: 12541

بزار کنار بعد بیار. شیرموز زود سیاه میشه قبل اومدن شون نیم ساعت قبل درست کن

دیدی بالاخره شد🥺✨

1403/01/12

16:10

3 نفر لایک کرده اند ...

تح_قیز

عضویت: 1402/10/04

تعداد پست: 4639

بزارکنار

1403/01/12

16:11

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان_ستایش

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه

تیچرک

عضویت: 1400/09/29

تعداد پست: 33416

شکلاتتاتون

دلم خواست😄

آره خوبه ولی پیش دستی و پیاله هم بذار

شکر خدا در پناه حسینیم🌱 گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین (ع) خانه آباد شدم خانه ات آباد حسین (ع) 🇵🇸القدس لنا 🇵🇸 لطفا برای بهبود حال روحیم صلوات بفرستید بهم بگید تا منم براتون حمد بخونم قشنگا

1403/01/12

16:11

0 نفر لایک کرده اند ...

starmoon

عضویت: 1396/07/06

تعداد پست: 4791

خوبه عالی

1403/01/12

16:11

1 نفر لایک کرده اند ...

66mary75

عضویت: 1396/11/25

تعداد پست: 6820

خوبه میوه رو با پیش دستی و چاقو و قند هم بذار رو میز

انسان غرق شود قطعا میمیرد! چه در دریا چه در رویا چه در دروغ چه در گناه چه در خوشی چه در قدرت چه در جهل چه در انکار چه در حسد چه در بخل انسان بودن به تنهایی یک دین خاص است

1403/01/12

16:11

0 نفر لایک کرده اند ...

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 1772

بچین رو عسلی بنظرم. ظرفات قشنگن خونتم قشنگه

لطفا به نیت حاجتم صلوات می‌فرستید؟؟ ممنونم زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/01/12

16:11

2 نفر لایک کرده اند ...