قضیه مربوط به تقریبا چند ماه پیش تو شهر ما هستش یهو یادم افتاد
یک زن و شوهر بودن که خوشبخت همدیگه رو دوست داشتن زیاد بعد برادر زنه زد پدر شوهرشو کشت
به اینا مربوط نبود برادر زنه پیش پدر شوهرش کار میکرد اونجا سر کار و پول بحث کردن اینم عصبی شده هلش داده و اون افتاده مرده
حالا زنه فقط همین یک برادر رو داره یعنی ۳ تا خواهرن و یک داداش و خب قاعدتاً براش بی اندازه عزیزه اونم که میگن پسره عاشق خواهراش بوده مخصوصا این
بعد جالب ترش اینجاست اینم تنها پسر مقتول مرحوم هستش اونا هم ۴ تا خواهرن و یک پسر
پسر مقتول که فقط میگه قصاص هیچ جوره هم کوتاه نمیاد
از این ور زنه که عاشق تنها برادرشه و عاشق شوهرش و بچه اش (زندگی خیلی خوبی داشته)
همیشه که یادم میافته میگم هیچکس حتی دشمن خدا هم باشه جای اون زن نباشه
تو آتیشی که گیر کرده یعنی چه حالی داشته و داره در این چند ماه ؟ بهش فکر میکنم خیلی دلم براش میسوزه خیلی