استرس دارم آرایشگاه وقت گرفتم لباس عروس هم گرفتم دو روز قبلش هم باید برم آرایشگاه ناخن رنگ کنم ولی همش فکر می‌کنم هیچ کاری نکردم
ما که مشغول دعوا و گریه بودیم
کاش عروسی نگرفته بودم
ما دو هفته قبل مشغول تمیز کردن خونه و جهاز چیدن بودیم 🤦🏼♀️ بازم یه سری از کارا موند بعد عروسی
تمرین رقص
تو فیلمت لبخند بزن
سرکاربودم
همه کارهاش با خودمون بود رزرو تالار و ارایشگاه و گلفروشی و میوه برای مهمون و تزیین و شیرینی و کیک و شام و آتلیه و .... کلا همه چی
تا اخرین لحظه هم مشغول بودیم
من در حال حرص خوردن بودم ک شوهرم بلیطش اوکی میشه بیاد یا نه اصلا ب عروسی میرسه یا با قاب عکسش باید عروسی کنم🤣🤣
همه کارا خودبخود ردیف میشه اصلا به خودت سخت نگیر از این روزا لذت ببر که یه عمر خاطره اش واسه ات میمونه
ما درگیری دعوا و قهر بودیم... همه باد داشتن
منتظر بودن من یه حرکتی بزنم بریزن سرم
آخ که چقدر مظلوم بودم...
پاکسازی صورت برو. ترمیم ناخن رنگ مو. چیدین وسایل خونه تمرین رقص. انتخاب آهنگ. برای رقص. سفارش کیک چیدن اتاق دونفرتون
می‌دونی من با شوهرم بحث کردم اومدم خونه بابام بعدش اون زنگ آشتی فلان و ازش پرسیدم چیکار کردی
گفت رفتم دی جی دیدم ارگ دیدم و فلان اینا تازه عروسی رو گفت جمعه انداختم رفتم با آرایشگاه صحبت کردم که اگر عروسمون رو میتونی جمعه درست وگرنه برم یک آرایشگاه دیگه 😐
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
