2777
2789
عنوان

شما تو دوران نامزدی هر چند وقت یکبار میرید خونه مادر شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 353 بازدید | 21 پست
خودمم حس میکنم وقتی که زیاد میرم بیش از حد احساس راحتی میکنن و ادم از چشم میفته


اره من دو سه بار که رفتم دفعه چهارم شروع کردن نصیحت غیر مستقیم.مثلا فلانی وام ازدواج و طلای مجردیشو داده شوهرش خونه خریده.  من سن و تحصیلاتم جوری بود اصلا نیاز به نصیحت اونا نداشتم. از اون روز دیگه خودمو جمع و جور کردم اصلا بی دعوت نمیرم. احتراما خیلی زیاد شده جوری که هیچ کس انقد احترام نداره بین جاریها و خواهرا و....

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

خودتو سبک میکنی.  یعنی چی که هفته ای چهار پنج روز خونه مادرشوهرت باشی

تو مگه بی کس و کاری؟  بابا یکم سیاست داشته باش یکم ناز داشته باش.  حرمت خودتو خانوادتو نگه دار.  

هفته ای یک ناهار یا یک شام میری خونه مادرشوهرت شبم نمیخوابی.  

میخوای بگن ایناکه همش تو بغل هم بودن دیگه عروسی براچیشونه؟ یا اینکه بهت بی احترامی کنن؟ 

زیاد بری میشی زیادی. 

حدخودت رو نگه دار اونا نازتو بکشن بری خونشون.  نه اینکه بخوان از خونشون بندازنت بیرون.  خودتو سبک نکن. 

هرچقدرم صمیمی باشی باز اونا خانواده ی شوهرن باید باهاشون اونم توی عقد خیلی محتاط رفتار کنی. 

زیاد بری بعدا دیگه احترامی پیششون نداره.  مطمئن باش تو خیلی چیزا برات کم میذارن و احترام برات قائل نمیشن. 

اونجاهم رفتی مثل کوزت نمیچپی توی آشپزخونه.  کمک بده ولی نه اینکه بری ظرف بشوریو اشپزخونه بسابی.  

ظرفی جمع کن.  توی سفره پهن کردن.  جمع کردن یا نهایتا یک سینی چای ببری.  کاری کن احترامت رو همیشه حفظ کنن.  اون دیوار  احتراو با صمیمیت زیاد میشکنه

2803
خودتو سبک میکنی.  یعنی چی که هفته ای چهار پنج روز خونه مادرشوهرت باشی تو مگه بی کس و کاری؟ &nb ...

دقیقااا

خانواده شوهرم خیلی‌ خوب بودن ولی حس میکنم از وقتی هر شب میرم دیگه مثل قبل نیستن

دقیقااا خانواده شوهرم خیلی‌ خوب بودن ولی حس میکنم از وقتی هر شب میرم دیگه مثل قبل نیستن


مطمئن باش پشت سرت کلی چیزی میگن.  

اگرم قرار به شب پیش هم بودنه شوهرت باید بیاد خونه ی شما اونم فقط هفته ای یک شب.  

حتی بهتره بعضی هفته هاکلا نری خونشون

من خودم توی عقد بودم خانواده شوهرم شهر دیگه بودن.  ماهی دو روز میرفتم خوب مجبور بودم شب بمونم.  مادرشوهرم برگشت کفت شما که دیگه شبا پیش هم خوابیدین خوننون درست شدبرین سر زندگیتون.  دیگه عروسی برا چیتونه؟ 

دیگه نرفتم.  سه ماه نرفتم تا خودش زنگزد چرا نمیای منم گفتم شباجایی ندارم برم مجبورم خونه ی شما بخوابم فکرمیکنین ماهرشب پیش هم میخوابیم.  دیگه کلی اذرخواهیکردکت منظوری نداشتم.  ولیواقعامنظور داشت.  واقعی میگفت بدون عروسی برین سر زندگیتون 

حالا به ت.  نگن عروسی نگیر مطمئن باش جاهای دیگه برات کم میذارن



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز