تو پست دوم از اول میگم چی شده
شوهر من از سه ماه بعد عقد با این خانم و خانم های دیگ در ارتباط بوده و من تازه فهمیدم یعنی بعد از ۴ سال
مامان من یه دوست داره سالن زیبایی داره تو محل خودمون که محل مادرشوهرمم هست
من ۶ ماه پیش اومدم قهر اونم به اصرار شوهرم که برو ولی همش گریه و زاری میکردم که دوسش دارم مامانم شروع کردم ختم که قرآن که هر چی خیر همون بشه
روزی که تموم کرد این دوستش زنگ زد گفت دخترت قهره مامانم با تعجب گفت تو از کجا میدونی اونم زد زیر گریه که دامادت با شینیون کار من دوسته یه زن ۵۰ ساله شوهر دار
اومده تو سالن یهو اسم شوهر منو آورده دوست مامانمم گفته چی کیو میگی عکسشو ببینم اونم نشون داده اینم گفته مگ زن نداره خجالت بکش اینم گفته مگ فقط منم اون ( یعنی شوهرم) اصلا زنگ نمیزنه من فقط زنگ میزنم اونم میاد سرشم حسابی گرمه صد تا داره شوهر زنه هم همش ماموریته
نگو اینا از اوایل عقد من ارتباط دارن دوست مامانمم میدونه خواسته اون اوایل بیاد بگ پشیمون شده فک کرده شیطنت آخرشه میخواد بیاد سر زندگیش مخصوصا که زنه گفته ما تموم کردیم ( سه سال پیش) اینم بیخیال شده بعد دوباره زنه ۴ ماه پیش سوتی داده