جاریم یه زن شیطون و شیرین زبون و تودل برو و زرنگهکه حتی واسه شوهرمنم دلبری میکنهو من یه دخترساده و خجالتی و کم حرفم ازخودم ناراضی نیستم ولی مقایسه ها اذیتم میکنه به خصوص ازسمت شوهرم چیکارکنم بااین وضع
شوهرت تو رو از بین همه انتخاب کرده ، پس حق اعتراض نداره ، تو سعی بهترین ورژن خودت بشی و روی فن بیان و اعتماد بنفس و توانایی ها و استعداد هات تمرکز کنی و خودتو ارتقا بدی .
هرگز تقلید نکن و سعی نکن شبیه کسی بشی ، موز موزه ، پرتقال پرتقاله .
بیشترین مشکلت اینه که اعتماد به نفس نداری،تو هم آنقدر دوست داشتنی هستی که خودت خبر نداری وگرنه شوهرت تو رو برای ادامه زندگیش انتخاب نمیکرد
روزی از روزها ،شبی از شب ها ،خواهم افتاد و خواهم مرد ،اما می خواهم هر چه بیشتر بروم .تا هرچه دورتر بیفتم ،تا هرچه دیرتر بیفتم ،هرچه دیرتر و دورتر بمیرم .نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه ،پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم ،افتاده باشم و جان داده باشم ،همین .
تو هم واسه شوهرت یه مرد خوب اطرافت مثال بزن و ازش تعریف کن،اون وقت ببین شاکی میشه یا نه؟اگه گله کرد،بهش بگو تو هم کار بدی میکنی که سعی داری منم با فلانی مقایسه کنی