بچهم طفلک تو حدود سه سالگی گیر پسرعموی وحشیش افتاده که دو سه ماه ازش کوچیکتره. چون مادرش طلاق گرفته مراقبن کسی چپ نگاهش نکنه. رو دادن بهش این هواااا. امشب با کله داشت میزد تو سینهی بچم. با شوهرم دوتایی جلو سرش رو گرفتیم. شوهرم عصبانی شد که چقدر این بچه رو لووووس کردید. بابای بچه و مادرشوهر اینا بهشون شدیدا برخورد که بچهست دیگه .... کاش لوس بود. به قدری وحشی و خودخواه شده که هرچی تو زندگی ما هم ببینه میخواد و باید تقدیمش شه. فعلا تنها کار منطقی که با شوهرم میکنیم اینه که مهمونیهاشون رو نمیریم و اینجا هم در حد ضرورت ۱۰ دقیقه رفتیم سر بزنیم... خدارحم کرد مثل بقیه چند ساعت ننشستیم باهاشون. از امشب شروع کردم فیزیکی و کلامی به روشون آوردن که بچهی من حریف تمرینی این عتیقهی بیتربیت شما نیست. قطع رابطه نمیشه کرد ولی هرچی سکوت کنی جلو این مدل آدمهای خودخواه وحشی بدتر میشن.
کاش خدا کمک کنه هرکی بچه دار میشه شعور تربیت هم خدا بهش بده. نه مثل برادرشوهر من که نسنجیده زن گرفت و زودم بچه دار شد و الانم تاوان بچه لوس کردن خودش و مادرش رو ما باید بدیم.