2737
2739

همسرم از ازدواج قبلی ش یه دختر داره ... دو ساله ازدواج کردیم و یه پسرم دنیا اوردم 

اوایل بد نبود .. نه که خوب و اوکی باشه اما الان یه جوریم 

میگم چرا من باید همیشه با همه چی م با یه نفر سوم باشه 

تو همه چی دخالت میکنه دخترش 

کوچیکه ... حرف منم گوش میکنه ولی جدیدا یه حرفایی زد که دلزده شدم از این زندگی 

همسرم خیلی خوبه .... دلم نمیاد بهش شکایت کنم ولی خب خود خوری هم ضرره خودمه 

بگین چیکار کنم 

برم مشاوره ؟ 

یا با همسرم راجع ب این قضیه صحبت کنم 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بهتره اول با همسرتون در میون بزارین اگه نتیجه نداد برین مشاوره

یه بار صحبت کردم پشیمون شدم ... میگه تو فرق میذاری بین بچه ها 

طرف اونو میگیره 

گفته اگه مامان چیزی گفت بهت محترمانه جواب شو بده (از این حرف ش دلم گرفته )

2728
یه بار صحبت کردم پشیمون شدم ... میگه تو فرق میذاری بین بچه ها  طرف اونو میگیره  گفته اگه ...

اره اما به دخترش به چشم دختر خودت نگاه کن  چرا میگی نفر سوم ؟    فک کن همسرت همین حرف و به بچه خودت بزنه   مطمعن باش اصلا ناراحت نمیشی چون میدونی مامانشی    پس واقعا فک کن مادر اون بچه هستی و براش مادری کن گناه داره

2738
من ازدواج اولم بود و ب شدت مخالفت میکردن خانواده م 

حالا  مهم اینه شوهرت خوبه     زودرنج نشو  داماد ما به بچه های خواهرم میگه به حرف مامان گوش ندین  و ..... خواهرم مهم نیست چون مادر هست        عزیزم فک کن واقعا مادرشی   اهمین نده   بچه گناهی که نمیفهمه     اذیتش نکن   مهم شوهرته که خوبه      مردم میرن سرپرستی بچه معلول قبول میکنن  والا   

اره اما به دخترش به چشم دختر خودت نگاه کن  چرا میگی نفر سوم ؟    فک کن همسرت همین حرف ...

نفر سوم منظورم اینه که نه دوران نامزدیداشتیم نه اوایل ازدواج مون اون جور که بقیه هستن بود 

اوایل شبا پیش اون میخوابید همسرم کلی بحث کردیم اومد اتاق خودمون دوباره که پسرم دنیا اومد من پیش اون میخوابم جدا اونم پیش دخترش 


حالا  مهم اینه شوهرت خوبه     زودرنج نشو  داماد ما به بچه های خواهرم میگه به حرف ...

خدا شاهده من اصلا اذیت ش نمیکنم 

ولی متاسفانه بخاطر شرایط ش خیلی لوس بوده و الان هم ادامه داره لوس بازی هاش 

با گریه حرف شو پیش می بره 

کوچیک بود بهتر بود  احساس میکنم داره بزرگ میشه دردسرهاش هم بررگتر میشه

صد در صد..بچه های خود آدم هم همینطوره...بچه کوچیکه فقط نگران غذا و خوابشی..بزرگ میشن سخت میشه تربیت...

ولی حرف من اینه، شما از اول اینو میدونستی.

اگه از اول میگفتی من دختر رو قبول نمیکنم ا این آقا شاید تصمیم دیگه ای برا ازدواج می‌گرفت..


خدا شاهده من اصلا اذیت ش نمیکنم  ولی متاسفانه بخاطر شرایط ش خیلی لوس بوده و الان هم ادامه داره ...

عزیزم اون بچه پیش مادر خودش نیست طبیعیه که بی قرار باشه و با بقیه بچه ها متفاوت باشه شما فکر کن اون دخترته دخترا از همه بیشتر به مادرشون احتیاج دارن شما با اون خوب رفتار کن انشالله که خدا هم شمارو تو بزرگ کردن اون دو تا بچه ها کمک میکنه 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687