2737
2739

نمیدونم چرا اینکارو کرد امشب ،اخه مشکلی باهم نداشتیم تا حالا .

دخترش هم باهام تو قیافه بود.

سر سفره برای همسرم دوغ ریخت حتی لیوانم جلوی من نذاشت.چای برای من نیوورد.پرسید میخوری.

جاریم اومد خونشون ،چایی تو سینی اورد به شکهرم داد شوهرم گفت چایی میخوری یهو خواهر شوهرم گفت برای توام بیارم.گفتم بیار.

بعد میوه برای شوهرم اورد برای من نیوورد.

منم بغض کردم چایی بردم براش گفتم دیگه میلم نمیکشه.به شوهرمم اروم گفتم بریم خونه

انگار فهمید سریع بلند شد.اولش تو راه نمیخواستم بگم زدم به سیم اخر گفتم ابجیت دعوتمون کرد یا خودت گفتی بریم .گفت نه از صبح زنگ زده.گفتم چرا هیچی برای من نیورد فقط برای تو میورد.شوهرم بهانه اورد که مگه بهت تعارف نمیکرد.گفتم اگه من بودم تو باهام دعوا میکردی.مامانتم همیشه اینجوری میکنه باهام که کلا سکوت.چند شب پیشم خونه یکی دیگه از خواهراش خوابیدیم دو شب.صبحانه که شوهرم بود کامل پهن کرد اورد برامون فرداشبش که من تنها بودم سفررو کنار گذاشته بود فقط پنیر و گردو اورده بود گذاشته بود رو زمین خودم پهن کردم چیدم سفررو.خجالت کشیدم یه لقمه خوردم رفتم خونم چون ما بنایی داشتیم.

نمیدونم چرا اینجورین باهام من هروقت میان خونم برای بچه کوچیکاشونم مثل بزرگا پذیرایی میکنم.فرداشبم دعوتمون کرده تصمیم گرفتم نرم.عیدم میترسم برم خونه مادرش هرم الانم باردارم اینکارو باهام کنه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

😭چراامشب همه خواهر شوهرا کرمی شدن خواهر شوهر منم به همه عقد کرده ها کادو داد امشب به منه عقد کرده ...

اخه مشکلشون چیه الان که عقدی از الان گلایه کن به خودت ارزش بده سکوت نکن

2731
2740
مگه به مهمون میگن چای میخوری شیریتی میخوری؟ توهین به این عظمت نوبره

کجاشو دیدی من سالی یه بار میرم‌خونه مادرشوهرم البته خودش پامونو قطع کرده .بعد میگه چایی میخورید بزارم .وقتی هم که احیانا میوه ای چیزی بیاره میگه زود بخور میخام جمع کنم 

یه شب یه جمعی غیر رسمی خونه خواهر شوهرم بودیم.یه قابلمه سوپ گذاشت برا همه.گوشت چرخکرده آماده کرد،گفت تو اینو شامی بپز برا شوهرت...

از نظر اون سه چهار تا بزرگ میشد .ولی من کوچیکتر و نازک‌تر گرفتم،به هر کدوممون دو تا رسید.

راستش ازینکه تو اون جمع فقط شوهرمو احترام کرد،بدم اومد.خودشونم فهمیدن .

یه شبم خونه مادر شوهرم خوابیدیم.پتو نو داد به همسرم که مثلاً از خودشونه.برا من که عروس بودم،پتو نشسته،پر مو داد.

تا از اتاق رفت،پتوها رو عوض کردم.دفعه بعدی شوهرم گفت به خانومم پتو نو بده،بعدا با من عوضش می‌کنه.منم انکار نکردم.

دیگه یاد گرفتن منم احترام کنن.

حسین جان❤️سلام من بر تو باد در تک تک روزهایی که جهان هست،ماه و خورشید هست،آسمان هست،...امااااا من نیستم🌸از امروز(۲/بهمن/۱۴۰۲)نگران از دست دادن کاربریم نیستم.😊😌همیشه سکوت نشانه‌ی تایید حرف طرف مقابل نیست.گاهی نشانه‌‌ی قطع امید از سطح شعور اوست...!👌خدای قشنگم؛خدای من♥️این روزها بیشتر حواست به من باشد!میگویند بزرگترین شکست از دست دادن ایمان است...حواست باشد که من شکست نخورم!من هنوزم تو را به نام قاضی الحاجات میخوانم؛حتی اگر همه‌ی التماس‌هایم را نادیده بگیری...هنوز هم تو را الرحمن الراحمین میدانم؛حتی اگر سخت بگیری...هنوز هم تو همان خدایی! اما من...نگذار که از دست بروم عزیز دلم😍من امیدم به توست...برای دلم امن یجیب بخوان!امن یجیب بخوان تا آرام شود این مضطرب...تا آرام گیرد این قلب نا آرام من...♥️

من حدس میزنم بهت حسودی میکنن وگرنه دلیل دیگه ای نمی تونم برای این برخورد پیدا کنم . 

مسلما نمیشه قطع ارتباط کرد فقط باهاشون سر سنگین باش 

دوستان عزیز ممنون میشم برای برآورده شدن حاجتم یک صلوات بفرستید ☺🌹

دختر عموی منم کلا یه بار خونشون دعوتمون کرد . هزار و یک خوراکی رو میذاشت جلوی داداشم و صد میلیون بار بهش تعارف کرد که تو رو خدا بخور 

بعد با لحن سوالی از من پرسید چای میخوای 

گفتم بله 

متعجبانه پرسید واقعا میخوری ؟


هنوز نحوه برخوردش رو یادم نرفته . یه چایی برای من که اولین بار مهمون خونه اش شده بودم نمی خواست بیاره 


چایی اصلا به درک 

برخوردش دلم رو شکوند 

که البته دل شکوندن اولین بارش هم نبوده 

دوستان عزیز ممنون میشم برای برآورده شدن حاجتم یک صلوات بفرستید ☺🌹
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687