دیروز خواهرشوهرم یکدفعه زنگ زد ظهر که من میام خونتون وقتی اومد دیدیم شوهرشم باهاشه بعدش وقتی نشستن گفت برادرمم میادروزه هم بودن منم بچه کوچیک دارم هیچی درست نکرده بودم خونه هم هیچی نداشتیم شوهرم رفت خرید کرد منم سریع افطاری درست کردم غذا درست کردم برای سحر میدونستم میمونن شبم خوابیدن صبح بلند شد شوهرم تعارف کرد که بمونین دوباره موندن خیلی خسته ام حوصله خودمو ندارم خونمونم کوچیکه حتی نمیتونم راحت بچمو شیربدم کاش زودتر برن من اصلا تاحالا بدون دعوت خونشون نرفتم اما اونا همش میان
خودتو بزن مریضی بالاخره بچه شیری هم داری محلشون نده از حرف و حدیثم نترس
اسفند۹۹ روز دوشنبه ساعت ده صبح هیچوقت یادم نمیره، دیگه اون آدم سابق نشدم💔 آرزوهام پودر شد، خدایا میبینی؟ من خیلی وقته مردم فقط جسمم اینجاست💔 ثانیه به ثانیه که میگذره قلبم بیشتر مچاله میشه💔مادرم اشک هامو که میبینه دلش میشکنه💔از بابام متنفرم که باعث این حال بدم شد💔 از خدا پرسیدن بدترین عذاب واسه یه انسان مظلوم چیه؟ گفت بال هاش شکسته بشه💔 امام حسین آخرین امیدم به توعه یادته چهل شب برات نماز شب خوندم به حرمت همونا نجاتم بده💔روزگار بدی رو میگذرونم برام دعاکنید شاید نفس یکی از شما حق باشه💔الان حاضرم همه چیزمو بدم فقط خوب بشم💔افسردگی لعنت بهت💔تا ابد حسرت دندونپزشکی شهید بهشتی موند رو دلم💔خدایا تروخدا😭😭😭باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم باز دلم باز دلم، دل بشود❤️ «چه بسیار تقدیرها که به تدبیرها میخندند»من این جمله رو زندگیش کردم💔 من خیلی وقته مردم فقط جسمم اینجاس🙃💔 ما همیشه از کسایی که دوسشون داریم ضربه میخوریم💔 شدم مثل دختر بچه ای که تنهایی با عروسکاش بازی میکنه💔 گاهی وقتا از تنهایی و شدت غم شده شش ماه اصلا از خونه بیرون نرفتم پس با من از تنهایی و غم حرف نزن💔 میگن دردی که تورو نکشه قوی ترت میکنه ولی من میگم میکشه ولی جوری که هر ثانیه میمیری💔 خدایا من از درگاهت با دل شکسته چشم گریون و قلب پراز درد نا امید و دست خالی برگشتم💔
خواهرشوهرت خیلی آدم نفهم و بی درکیه زنی که بچه شیرخوار داره وقت سر خاروندم نداره رو چه حساب لنگر میندازه خونه بقیه اونم تو این شرایط اقتصادی که مردم به زور سر سفره شون نون میبرن