من مدت زیادیه تقریبا نزدیک به ۴سال میشه ازدواج کردم فرزندی ندارم.همسرم ۳۶ خودم۲۶سالمه.هردو کارمندیم.
موضوع مهمی که برابنده پیش اومده اینه که ازهمون اوایل ازدواج خانمی با بنده به صورت مجازی صحبت میکردن و مدعی بودن باهمسرم درگذشته ارتباط داشتن (این موضوع برای من حل شدس و مهم نیس)من قضیرو زمانی که به همسرم گفتم ایشون به صورت کاملا ناگهانی رمز گوشیشون رو عوض کردن و هرچی پرسیدم ازشون چرا اینکارو کردی گفتن چون توحساسی بخاطر خودت.گذشت و بعد یه مدت ک من بخاطر اینکه ذهنم درگیر این قضیه شد رمزشون رو پیداکردم.بااون خانم که صحبت میکردن و تمومشد این هیچی.اما متوجه شدم ایشون با هنرجوهاشونم مداام درحال چت کردن هستن.از صبح بخیر تا شببخیر.از زمانی که سرکار هستن تا زمانی ک منزلن.وحتی در منزل وقتی میخواستن باکسی چت کنن مدام سرشون رو میچرخوندن ببینن من هستم یان بعد رمز گوشیو بزنن.هرچقد باهاشون صحبت میکردم جوری رفتار میکردن ک انگار مقصر منم.منم گذشت تا به الان دیدم نمیتونم با قضیه کنار بیام باز دوباره بازگو کردم گفتم یا جداشیم یا دست از کارات بردار.همچنان مقاومت نشون میدن به ندادن رمز و میگن که من مریض و روانیم.بهشون میگم من ازت چیزی دیدم چرا باید مریض باشم.پیامهاشون اصلا معمولی نیس.مثلا دختر خانم پیام دادن من از امتحان میترسم میمیرم.ایشون گفتن ن دور از جوووووونت نگوووووو.
یا مثلا خانم گفته من میرم و میام به کبریت دست نزنیااااا همسرمم گفته قول میدم.
ازاینها زیاده و اینم بگم که ایشون ۱۳سال تنها زندگی کردن و از قبل همین مدل بودن.من نمیدونستم این موضوع رو ک از قبل اینجوری بودن.
جناب دکتر من واقعا ادم شکاکی نیستم چون تیشون با خانمای همکارشم سربحث کاری تا دیروقت صحبت میکردن ولی مهم نبوده برام.ولی این موضوع برام قابل هضم نیست.ایشون مدام گوشیه من دسشه و همه جاشو میبینه من ناراحت نمیشم و وقتی میگم توام مثل من باش میگن من باتو فرق دارم.ایا واقعا ایشون بامن فرق دارن؟؟؟بهشون میگم خب من وفاداری میخوام اگ نمیتونی از ادمای داخل گوشیت دل بکنی جدابشیم چون بارها باهاشون صحبت کردم اما بیخیال نمیشن.عید سال۴۰۲من توی مهمونی خانوادگی لباسم کوتاه بود بهم گف یا مهریتو امضا کن گرفتی یا برو از زندگیم من امضا کردم و بخشیدم.بعدها به گفته خودشون اون دعا بهانه بود ک من اینکارو بکنم.ناراضی نیستم اما میخام بدونم از نظر روانشناسی اگر تیشون درست نمیشن من ازشون بچه دار نشم و جدا بشیم.چون پای کارای ایشون من خیلی اذیت شدم از لرزش دست تا وسواس فکری و مشکلات جسمی دیگ برام بوجود اومد.اینم بگم که من باردار بودم ۲قلو بچه هام هردو از بین رفتن ۶ماهه متولد شد.۴اسفند همین امسال زایمان کردم.افسرده گی ک من دارم ریشه مشکلاتم رو بیشتر کرده.لطفا کمکم کنید ممنونم
