یادمه امسال سفره هفت سین رو که چیدم
عمم شوهرش کتکش زده بود بابابزرگم اومد کنار سفره ما هممون گریه میکردیم برای عمم یهو خندید گفت من که همیشه پشت دخترمم گریه نکنید بیایید پیش خودم بشینید دور سفره🥲
بعد سه ماه منو تنها گذاشت و رفت...
داییم زنگ زد گفت یعنی منو دوست ندارید نمینمیاید خونه ی من رفتیم خونش یادمه دقیق ۳ فروردین بود آلان ۴ ماهه ندارمش🫠💔
دنیا چقدر بی رحمه