بچه ها من امروز بازار بودم خیلی شلوغ بود بعد رقتم ی نارگیل برداشتم تکونشم دادم دیدم ابداره و ظاهرا هم سالم بود چون هروقت میگرفتم خوب از اب در میومد بعد داشتم پولشو حساب میکردم ی زنی اومد تقریبا ۴۰ ۴۵ ساله بعد کمی ساده میزد اومد دست گذاشت رو ی شاخه موز بزرگ گفت اینو برام بگیر منم راستش چون شلوغی بود و بچمم اذیت میکردم بی محلی کردم اومدم خونه عذاب وجدان داشتم چون ادم دلسوزی هستم و تا اونجای ک بتونم کمک میکنم ولی اینو اون لحظه یهو زورم اومد تو دلم گفتم انگار مجبوره موز بخوره الان اوردم نارگیلو شکوندم دیدم کپک زده همونجور انداختم دور .. یعنی بخاطر اون زنه اینجور شد 😐
نه
نیازمند با ابرو هیچ وقت خودش انتخاب نمیکنه اون سو استفاده گر بوده
وای چقد زیاد شده میری ساندویچی میگه برای منم ساندویچ بخر میری سوپری میگه لیست منم حساب کن بخدا انقد این مدلی زیاد شده دیگه اهمیت نمیدم چون دیدم به چشم خودم که هروز کارشونه
اونا خودشونو به مظلومی میزنن وگرنه یک نیازمند اینو نمیگه
بعضی گداها پروان اما تو این ماه رمضان جای دوری نمیرفت
معلومه که نه
مگه ما بدهکاری داریم به مردم که اگر اونکارو نکنیم یه بلایی سرمون بیاد
نه اون نارگیله خراب بوده
عزبزم الان بازار گرمیه برا اینا
مام رفتیم ساندویچ گرفته بودیم ی خانمی با چنتا بچه ریختن و ب هر کی ک سرمیز بود میگفتن برا نوه هام ساندویچ بگیرین کسیم نگرفت من میخواستم بگیرم دیدم رفت جلوتر ساندویچی بغل بهش سیب زمینی داد بعد اون بجا اینکه بده بچه ها بخورن ریخت تو پلاستیک بچه هام زار میزدنااا اما انگار از همین گشنگی بچه ها پول درمیاوورد خ ناراحت شدم
یکی خواهرمو گرفته بود بهش گفت یکم برام چای میخری؟خواهرم گفت باشه بریم مغازه،رفتن،تو مغازه زنه شروع کرد چای بده،نبات بده،فلان بده ،فلان بده
خواهرم گفت تو فقط یکم چای میخواستی که😂
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
