تازه شروع کرده بودم به جز فرش ها که هفته قبل داده بودم قالیشویی و دیروز اوردن،تمام زار و زندگیم ولو بود یهو قرار شد که یه مهمان عزیز بیاد برام،و من مجبور شدم در یک اقدام ضربتی کار یک ماه رو یک روز انجام بدم،الانم از ترس این که سحر خواب بمونیم،بیدارم که مهمان ها گرسنه نمونن