دو سال پیش مرکز خرید بودیم
بعد بهم گفت فلان چیز برندار به قیمتش نمی ارزه
منم نمیدونم چی شد حس جنون بهم دست داد عصبی شدم گفتم اصلا هیچی برنمیذارم
بعدم با عصبانیت رفتم بیرون از مغازه ولش کردم خودش بره خرید
رفت هایپر مارکتش خرید کرد برا منم اب هویج خریده بود
شبش مهمونی دعوت بودیم من قهر کردم نرفتم
کلی سرش داد و بیداد کردم
در اتاقم قفل کردم کلی التماسم کرد درو باز کنم اب هویج بخورم
الان یادش میوفتم از خودم خجالت میکشم چرا یهو روانی شدم😐
من یه مدت خیلی عصبی بودم افسردگی شدید داشتم
ولی مامانم خیلی گناه داشت انقدر با پرخاشگری های من کوتاه اومد
به نظرتون خدا میبخشه؟