مامان بزرگم عمل شده عمل سنگ کلیه دو هفته است خونه ماعه من یه کنکوریم که یه ماه دیگه کنکور دارم تو این شرایط هر ثانیه اش برام مهمه هرروز خونه مون پر از مهمونه هرروز رفت و آمد داریم مامانمم کلی خسته شده میگه خستم هر روز از کلی ادم دارم پذیرایی میکنم نزدیک عیده مان خونه تکونی کردیم ن آرایشگاه رفتیم بعد مامان بزرگم حاضر نیس خونه کس دیگه بره پنج تا پسر داره
البته الان حالش کاملا خوب شده حتی میتونه خونه خودشم بره اما نمیره وقتی پیش ماعه کاملا حالش خوبه اما وقتی پدربزرگم یا پدرم ومیبینه خودش ومیزنه ب ضعف میگه میخوام تا بعد سیزده بدر بمونم