تلخ ترین و شیرین ترین اتفاقی که امسالی که تقریبا رو به پایانه براتون چی بود؟
فقط در حد یک جمله بفرمایید...
نوشتن این شعر اینجا هم به نظرم خالی از لطف نیست:
بهار که بیاید، دیگر رفته ام، بهار، بهانه رفتن است. حق با هدهد است که
می گفت: رفتن زیباتر است،
ماندن شکوهی ندارد؛ آن هم پشت این سنگ ریزه های طلب.
گیرم که ماندم و باز بال بال زدم، توی خاک و خاطره، توی گذشته و گِل.
گیرم که بالم را هزار سال دیگر هم بسته نگه داشتم، بال های بسته اما
طعم اوج را کِی خواهد چشید؟