من همیشه حس میکنم اصلا زندگی نکردم
فقط درگیر این بودم که دختر خوبی باشم برا خانواده، کاری نکنم ناراحت بشن آبرو شونو نگه دارم و این چیزا
فقط گفتم چشم و خواسته های خودمو فراموش کردم
تا حالا دوس پسر نداشتم، سر قرار نرفتم ، کادو از کسی نگرفتم گل از کسی نگرفتم این کارای معمولی که همه دخترا میکنن نکردم الان حس بدی دارم دلم برا خودم میسوزه کاریم نمیتونم بکنم. شما تا حالا اینطوری شدید ؟؟
آره مث صگ
یک جاهایی بعللللللههههههههههه
ادم همه جا نباید خودش باشه یک جاهایی لازمه خود طرف باشی اینه خودشو ببینه
نه هزار بار خدا رو شکر کردم که درست زندگی کردم . ولی هر چی سنم بالاتر رفت برای خوب بودنام یه حد و مرزی گذاشتم چون دیدم ادما لایق همه اش نیستن . ولی خودم قطعا لایق هستم و سعی میکنم بین خودم و خدا همیشه کار درست رو انجام بدم به خاطر ارامش روح خودم
آره خودمو درگیر این مسائل نکردم واز آسیب هاش دور بود خوشحالم هستم .خیلی ها آسیب روحی وروانی دیدن از دوستی ورابطه با جنس مخالف.
دقیقا منم همینم
ولی دیگه فهمیدم خوب بودن تو این دنیا خوب نیست..
و سعیمو میکنم که مثل بقیه باشم
منم عین شمام دقیییقا عین شما
دختر خوب بودم
از نتیجه شم راضیم
وقتی که میخاستم صرف دوست پسر و قرار و مدار و اشک و ناراحتی کنم صرف مطالعه رفتن به طبیعت کردم
بجای کافه رفتن با دوست پسر با دوستای خودم رفتیم کتابخونه
جلوی خونواده م همیشه سرم باباست
اینکه پدر و مادرم به زبون میارن تو بهترین فرزند دنیایی. و خدا یه بچه عین خودت بهت بده برام میلیارد میلیارد می ارزه
چون انتخاب دیگه ای نداشتی این روش زندگی رو انتخاب کردی
راستش من اسمشو نمیزارم خوب بودن چون اگه انتخاب دیگه ای میبود و من بازم این روش زندگی رو انتخاب میکردم اسمش میشد خوب
یه انتخاب واقعی نه از سر ترس
برای همینه الان حس بد داری
بله
چون مثل تومهرطلبم
اره خیلی ، خیلی از خودم گذشتم برای دیگران ... پشیمونم ولی عمری که رفته دیگه رفته
منم یه جاهایی پشیمون شدم از خوب بودن چه در مورد خانواده چه درمورد چهارچوب های زیادی که یه وقتایی برای خودم گذاشتم
