2733
2739
عنوان

حاضرین اینجوری بچه بیارین؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1210 بازدید | 71 پست
ی خانمی بود شوهرش  نمیدونم پیش فعال بود و یا اوتیسم داشت خودش سالم بود دکتر بهش گفته بود بچه ژن ...

خودخواهیه یکم

البته بستگی داره بیماری اسی چی باشه

مشکلات بزرگم را به خدای بزرگم میسپارم
ی خانمی بود شوهرش  نمیدونم پیش فعال بود و یا اوتیسم داشت خودش سالم بود دکتر بهش گفته بود بچه ژن ...

من پا روی وجود خودم گذاشتم در اصل 

نه بچه و نه ازدواج . نمیتونم کسی رو توی بدبختی های خودم شریک کنم

لازم نیست حتماً امپراطور داشته باشی ‌ . خودت ملکه باش و به دنیای خودت حکومت کن  
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



منم همین فکر رو کردم و به همین خاطر گفتم زندگی اون بدبختی که اومده و قصد ازدواج داره رو خراب نکنم و ...

خیلی تصمیم سختی حتی بعضی ها اولش قبول میکنن بعدش میزنن زیرش پس لطفا کامل برای خواستگارت توضیح بده

  
2742
خیلی تصمیم سختی حتی بعضی ها اولش قبول میکنن بعدش میزنن زیرش پس لطفا کامل برای خواستگارت توضیح بده

کسی نمیتونه بی بچگی رو تحمل کنه خودم اینو بارها به چشم دیدم و می‌دونم . زندگی با منم سخته پس یه نفر خودشو فدا کنه بهتر از اینه که چندین نفر بدبخت بشن

لازم نیست حتماً امپراطور داشته باشی ‌ . خودت ملکه باش و به دنیای خودت حکومت کن  
من پا روی وجود خودم گذاشتم در اصل  نه بچه و نه ازدواج . نمیتونم کسی رو توی بدبختی های خودم شری ...

عزیزم تو بدبخت نیستی فقط بخشی از سالمتی و از دست دادی ک نمیدونم بیماریت چیه ولی اگر فکر میکنی تو زندگیت تاثیر داره ب همه ی جوانبش فکر کن 

  
2738

فامیل ما به خاطر همین موضوع کلا قید بچه رو زده ۱۵ساله ازدواج کرده

فرزندم، دلبندم ،عزيزتر از جانم از ملالتهاي اين روزهاي مادري ام برايت ميگويم... از اين روزها که از صبح بايد به دنبال پاهاي کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگيرم تا زمين نخوري.به کارهاي روي زمين مانده ام نميرسم اين روزها که اتاقها را يکي يکي دنبال من مي آيي، به پاهايم آويزان ميشوي و آن قدر نق ميزني تا بغلت کنم، تا آرام شوي.اين روزها فنجان چايم را که ديگر يخ کرده، از دسترست دور ميکنم تا مبادا دستهاي کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتي و نااميدي سر برگرداندنت را ميبينم که سوپت را نميخوري و کلافه ميشوم از اينکه غذايت را بيرون ميريزي.هرروز صبح جارو ميکشم، گردگيري ميکنم، خانه را تميز ميکنم و شب با خانه اي منفجر شده و اعصابي خراب به خواب ميروم.روزها ميگذرد که يک فرصت براي خلوت و استراحت پيدا نميکنم و باز هم به کارهاي مانده ام نميرسم...امشب يک دل سير گريه کردم.امشب با همين فکر ها تو را در آغوش کشيدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهاي پيش رو فکر کردم و غصه مبهمي قلبم را فشرد...تو روزي آنقدر بزرگ خواهي شد که ديگر در آغوش من جا نميشوي و آنقدر پاهايت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور ميشوي و من مينشينم و نگاه ميکنم و آه...روزگاري بايد با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بيايي و من يک فنجان چاي تازه دم برايت بياورم و به حرفهايت با جان گوش بسپرم تا چاي از دهن بيفتد....روزي ميرسد که از اين اتاق به آن اتاق بروم و خانه اي را که تو در آن نيستي تميز کنم. و خانه اي که برق ميزند و روزها تميز ميماند، بزرگ شدن تو را بيرحمانه به چشمم بيآورد.روزي خواهد رسيد که تو بزرگ ميشوي، شايد آن روز ديگر جيغ نزني، بلند نخندي، همه چيز را به هم نريزي... شايد آن روز من دلم لک بزند براي امروز...روزي خواهد رسيد که من حسرت امشبهايي را بخورم که چاي نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ريخته و سوپ و بازي و... به خواب ميروم... شايد روزي آغوشم درد بگيرد، اين روزها دارد از من يک مادر به شدت بغلي ميسازد...! اين روزها فهميدم بايد از تک تک لحظه هايم لذت ببرم.
کسی نمیتونه بی بچگی رو تحمل کنه خودم اینو بارها به چشم دیدم و می‌دونم . زندگی با منم سخته پس یه نفر ...

اسسی زندایی من بچش نمیشه البته الان دیگه پنجاه و خورده ای سالشون شده و ازشون گذشته،هیچ مشکلی هم نداشتن سر بچه نداشتن

شاد باش،این دشمنت رو غمگین میکنه 
نه.گناه داره یه ادم بیارم مث خودم ک زجر بکشه. ک من حس مادری رو تجربه کنم؟ خودخواهی نیس؟

هست قبول دارم 

لازم نیست حتماً امپراطور داشته باشی ‌ . خودت ملکه باش و به دنیای خودت حکومت کن  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687