انگار یکی از فامیل های بابام از استان دیگه اومده بود واسه خواهرش که میشه مامانبزرگم عیدی بده ، شبش زنگ زده بود ماهم بریم به دیدنش گفته بود دخترتو هم بیار حتما. من چند بار کارشو از گوشی راه انداخته بودم بعد میگف به دخترت انعام میدم دستش درد نکنه .
ما دیروز نرفتیم گفتیم امروز بریم . امروزم صبح رفتیم رفته بود . بابام زنگ زد که ما اومدیم نیستی .گفت کار داشتم رفتم . منم اونو هیلی دوست دارم دایی بابامه واقعا مرد خوبیه . خیلی دلم گرفت
الان نیم ساعت پیش گفتم زنگ بزنم بگم چرا رفتی و من واسه دیدن تو اومده بودم و فلان . احوالپرسی کردیم قطع کردیم . ۲ دقیقه بعد زنگ زد گفت شماره کارت بفرست ، گفتم نه نمیشه و فلان بعد گف منتظرم بفرست خدافظ.
الان به بابام اینا گفتم عصبانی شدن که کار خیلی بدی کردی (خودمم پشیمونم اخه چرا اینکارو کردم) مامانم اینا میگن شاید فکر کرده واسه پول زنگ زدی خیلی زشته
بد کاری کردی . منم واقعا شرمنده شدم ای کاش نمیزدم
خیلی ناراحتممممم
اگه دوباره زنگ زد چطور محترمانه ردش کنم بگم نمیخوام