عزیزم جون ب جونش کنی ذات اونجوریه تغییر نمیکنه بیخیال
میدونم ولی زشته.بخدا پیش شوهرم خجالت میکشم البته تا الان یکبارم به روم نیاورده تو این هشت سال.ولی خودم خجالت میکشم.همش نگرانم میترسم از روزی که مادرشوهرم بخواد بیاد خونه ی مامانم.انقدر باهاش صحبت کردم.به قول شما ذاتش همینه فایده نداره.از اول زندگیشون با بابام بخاطر همین شلختگیاش دعوا داشتن.
مادرتون سنشون بالاست ؟؟اگه آره بخاطر بالارفتن سنه شاید حوصلش نمبکشه ولی شما هم نمیشه هربار از وقت و ...
سنش خیلی بالا نیست.از اولم شلخته و نامرتب بود طوری که همیشه با پدرم دعوا داشتن.منم بخدا دیگه توان ندارم.کارای خونه ی خودم هست اینجا هم میام این کثیفیا رو میبینم روانی میشم.
لطفا اگرازپستی درتایپکی گذاشتم خوشتون اومدیادرتایپکی کمکتون کردم لطفابرای سلامتی وسربلندی وخوشبختی همسروبچه هام دعاکنید هوای یکدیگر را داشته باشیددل نشکنیدقضاوت نکنیدهنجارهای زندگی کسی را مسخره نکنیدبه غم کسی نخندیدبه راحتی از یکدیگر گذر نکنیدبه سادگیِ آب خوردنبر دیگری تهمت ناروا نبندیدبه حریم آبروی دیگریبدون اجازه وارد نشوید ...آدمها دنیا دو روز است !هوای دل یکدیگر را بیشتر داشته باشیم 💖