من بعد از گذشت یکسال تازه یکم به خودم اومدم اونم درحدی که همت کردم یذره به خودم برسم فقط بلکه حال روحیم یذره بهتر شه ولی هنوز که هنوزه وقتی عکساشو گوشه میز اتاقم میبینم یا یاده خاطراتش میوفتم و حرفش میشه امکان نداره براش گریه نکنم
خیلی هم دلم براش تنگ میشه ولی متاسفانه به اینکه بعدا امکانش باشه که دوباره بتونم ببینمش هم شک کردم قبلا حداقل دلم به این یه مورد خوش بود که اونم این روزا انگار خودشو ازم دریغ کرده..
فقط اینکه حسرت خیلی چیزا و خاطرات به دلم موند با رفتنش