خونه مادرشوهذم نشسته بودیم
خواهر شوهرم بودو مادرشوهرم
با همسرم خودم بعد منو خواهر شوهرم تو اینستا فیلم مدیدیم بعد یه فیلم بود سگه داشت بچهاشو شیر میداد ۷ ۸ تام بچه داشت بعد
پدرشوهرم اینا ۹ تا برادرن بچها رو که دیدم اینجور داره شیر میده سگه دیدم گفتم رضا نگا کن مادربزرگته هااا😐 اونم به رحمت خدت رفته ها ولی نمیدونم چیشد همچین حرفیوزذم انقدددد بد شدددد بعد رضا همسرم گفت یعنی مادربزرگم سگه بعد تازه فهمیدم چ گوهی خوردم گفتم ببخشید نفهمیدم بعد همسرم گفت دگ نگو تکرار نشه پیش ما گفتی بعدن یجای مگی دعوا میشه حالا هم تموم شد بعد الان من انقذ ناراحتمممممم چیکار کنم