نمیدونم از زندگی چی میخوام یه مدت قهر بودم دلم خونه زندگی خودمو میخواست حالا چند هفته ای میشه برگشتم شوهرم گفت به شرطی قبول میکنم برگردی که دیگه نری خونه پدرت قبول کردم الان واقعا دلم تنگه مادرم گاهیی میاد خونه مادرشوهرم همو میبینیم ولی دلم برا بوی خونه پدرم تنگ شده دلم برا دوره همی های پنجشنبه هامون تنگه
چرا هیچ وقت از زندگیم راضی نیستم همیشه یه بهانه پیدا میکنم برا غصه خوردن