دوستان شما اگ مادرشوهر داشتین ک جلو شوهرتون طوری وانمود میکردک خیلی عروسشو دوس داره ولی پیش خودتون ی جوری باهاتون حرف میزدک تا استخونتون میسوخت چجوری باهاش رفتار میکردین ؟دیگه خسته شدم از دستش خیلی باحرفاش اذیتم میکنه خیلییی رکه یعنی هرچی دلش بخواد بهت میگه نمیزاره هیچی توی دلش بمونه ولی هیچوقت جلوی شوهرم اینجوری باهام برخورد نمیکنه شما باشین چیکار میکنید
من قطع رابطه کردم
من ازش دوری میکنم در مواقع لزوم هم ببینمش باهاش هم کلام نمیشم
جرش بده
منم جلو شوهرم احترام میزاشتم وقتی میرفت ب یه ورمم حسابش نمیکردم کونش بسوزه
تو هم مثل خودش باش جلوی شوهرت بهش احترام بزار تو تنهایی بچزونش
منم تو خلوت شستشوی اساسی میدادمش میچلوندم میتکوندم پهن میکردم بعد جلوی شوهرم بهش لبخند میزدم و احترام میگرفتم
جلو شوهرت بگو راستی مامان جان اون حرفی که زدی چه دلیلی داشت گفتی ؟؟ناراحت شدم ..تاشوهرت بفهمه پشت سرش چه خبره
قطع رابطه
شمام مث خودش رفتار کن جلو شوهرت مامان مامان بگو شوهرت نیس محلش نزار حرف بزن تا مغز استخونشو بسوزون
صداشو ضبط کن
اگه خودمو بخوام بگم پیش شوهرم میگفتم رفتارای مادرشو
دقیقا لنگه مادرشوهر من البته اون جلو شوهرم فرشتست وقتی شوهرم نیست تا دسشویی رفتنمم دخالت میکنه دیگه کم کم انقد روش باز شده که پیش شوهرمم زیاد نمیتونه ادا دربیاره تنها کاری که تونستم بکنم خونم ازش دور کردم البته به غیر اینا کلی اخلاق گل و بلبل دیگم داره
من بودم فقط با شوهرم میرفتم خونش اصلا تنها اونجا نمیموندم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
