جهت ثبت خاطرات😃
دیشب کامل خوابیدم وشوهرم مریضارودید
البته کلاتاصبح۳تامریض اومد
ولی تاخودصبح خواب میدیدم دارم تواورژانس میدوام دنبال مریضا یه جاهم خواب دیدم سگ داره دنبالم میدوه رفتم توماشین دربسته نمیشه شوهرمم داره باباباش تلفن حرف میزنه هی اشاره میکنه دادنزن دروبا دست نگه دارفعلاتا تلفنم تموم شه🤣🤣
بعدشم راافتادیم سمت شهرو رفتیم کلپچ کثیف😬