میخواستم زن زندگی ات باشم...زنی ک پیشبند ببندد...سیب زمینی هارا سرخ کند....زنی ک دستش فقط در خانه تو بسوزد....و لک عادت ماهیانه ش بر روی ملافه های خانه ی تو بیوفتد....میخواستم زن زندگی ات باشم....زنی ک لنگه گوشواره ش را در خانه تو گم کند....و صبح های زود بوی لاک قرمزش در اتاق خواب تو بپیچد....میخواستم زنی باشم ک اکثر مریضی های عمرش صدقه سر زن بودن در خانه تو باشد....با اینکه خسته است برایت چای دم کند...وقتی لباس بی استین میپوشد حواسش باشد ک پرده های خانه ات افتاده باشد....میخواستم سرم را با تو روی ی بالش بگذارم..و دوتایی باهم بخزیم زیر یک پتوی مشترک....من با تک تک سلول هایم میخواستم زن زندگی ات باشم(:🖤