همون برادر شوهرم بود که گفتم گفته من زن بگیر نیستم همون امروز منو خواهر خودشو برد رستوران بعد هی از یکی از اشناهای ما سوال میپرسید مثلا کارش کجاست اخلاقش چطوره بهش گفتم میخوای امار بگیری ناقلا یدفعه بهش برخورد گفت من درس و کار دارم بیکار نیستم امار کسی بگیرم مگه دیونم بیام امار ابن دختره بگیرم..در صورتی که الان 1هفتس داره از من درباره اشنامون سوال میپرسه..کلا از حرفم ناراحت شد دعوام کرد شامم زهر مارم شد