دوستان من مشکل خیلی بدی دارم جای غریبه بخوام برای شام و ناهار برم اصلا نمیتونم غذا بخورم بعنی میمیرم مثلا ترس دارم چون بدغذا هستم ولی این ب کنار استرس شدید و حالت تعوع در حد مرگ میگیرم،هنوز بعد چهار سال هم ک ازدواج کردم خونه خانواده همسرم جون میدم تا یچی بخورم خیلی بده چی کنم خونه دوستامون ک دعوت کنن میپیجونم چون میدونم حالم انقدر بد میشه انگار از حال برم بخاطر فکر کردن ب این موضوع کلا استرس همراهمه بیس چهار ساعته خیلی بده
سلام این علت بخاطر نوع برخورد خانواده مثل نهی کردن وتوجه به تربیت شما بوده که کم کم باعث شده درشماعمیق رشدکنه و به نوعی از حق خودتون بگذرید،توی صف اگه کسی ازشماجلوبزنه چیزی نگید احساس معذب بودن توجمع داریدمثل اینکه دیگران زیرچشم هواسشون به شماست ،اینقدراسترس دارین که حتی طعم غذا حس نمیکنین یا بهتون میپره فکرمیکنین گاهی مظلوم هستین درسته
خودم حس میکنم ریشه تو همون بچگی و ترسم از غذای بقیه رو خوردن و جور نیومدن با مزاجمه بخاطر بدغذایی و ...
خوب راه های زیادی هست که میتونید برطرفش کنید همونطور که زمان زیادی گذشته باید زمان بدید و مهم تر بخواهید یه زمانی تاحدودی مثل شمابودم اما الان برعکسم بخاطراین هست کع شمارو میتونم تاحدودی تشریح کنم