دسشوییمون توی حیاطه ساعت 1شب بود حدودا کع خواستم برم دسشوییی یهو دیدم ی گربه با چشمای زردروشن توی شب داره نگام میکنه تا رسیدم دسشویی دیدمش یهویی ی جیغی زدم فکرکردم جنه چون بدنش اول چون شب بود معلوم نبود چشاش معلوم بود یهو در رفتم رفتم توخونه چنگ میزد درو گربه هه تا صبح درو شکوند نتونست بره وای دیشب چقدر ترسیدم😂😂 حواسم پرت بود موقع رفتن به دسشویی ندیدمش یهو تا جلومو دیدم جیف زدم😂😂