2777
2789

نه والا من نمیدونم کی هس

ذهن هاي بزرگ درباره ي ايده ها صحبت مي کنند، ذهن هاي متوسط درباره ي رويداد ها حرف مي زنند و ذهن هاي کوچک درباره ي ديگران! هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست ، بی شهادت ، مرگ با خسران چه فرقي می‌کند.. هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران جانم فدای اسلام جانم فدای قرآن  حزب الله پیروز است اسرائیل نابود است

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همون شاعر ترک دیگه سه تا زن عوض کرده 😐😐

اهان فکر کردم تو مجازی باز یه نفر معروف شده

ذهن هاي بزرگ درباره ي ايده ها صحبت مي کنند، ذهن هاي متوسط درباره ي رويداد ها حرف مي زنند و ذهن هاي کوچک درباره ي ديگران! هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست ، بی شهادت ، مرگ با خسران چه فرقي می‌کند.. هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران جانم فدای اسلام جانم فدای قرآن  حزب الله پیروز است اسرائیل نابود است
خب دیگ من سریالش که نشون میداد رو صدبار دیدم سه تا زن داشته با کلی دوست دختر 😐

عزیزم گوگل هست ....زندگینامش 

ایشون دانشجو بودن عاشق یه دختر شدن که نرسیدن 

و اون دختر ازدواج کرد و ایشون افسرده شدن 

بعد چند سال بعد ایشون میرن با یه خانم ازدواج میکنن 

که فکر کنم یکی از اقوامشون باشه ......

در مورد شکست عشقیشون هم شعر نوشتن .....

زندگیش به خاطر عشق ناکام سوخت

موافق نیستم


میدونی....

انگار خودش این عشق ناکامو پررنگ کرده بود که دستمایه ی الهامش باشه.

چرا وقتی ثریا برگشت ردش کرد؟

من بودم با سر میرفتم. چون شاعر نیستم و نیاز به منبع الهام ندارم

نظرمو گفتم

با احترام به شما و شهریار

روحشم شاد

نه تو آنی که همانی نه من آنم که تو دانی
موافق نیستم میدونی.... انگار خودش این عشق ناکامو پررنگ کرده بود که دستمایه ی الهامش باشه. چرا ...

برگشت ولی خیلی دیر برگشت .....

دیگه اون یه زن شده بود

یجورایی دست خورده شده بود 

جیگر شهرزاد آتیش زدش تو جوونی 

بعضی وقت ها خیلی دیره بعضی چیزا ......

شاید برای شما درک جمله های من سخت باشه 

ولی من میفهمم شهریار چی کشید و این برگشت هم خیلی دیر بود....

برگشت ولی خیلی دیر برگشت ..... دیگه اون یه زن شده بود یجورایی دست خورده شده بود  جیگر شهرزاد ...

قدرت عشقو دست کم نگیر ، زیبا بانو😊

بزار یه مثال بزنم

سریالو دیدی؟

اون دختر و پسری که از بچگی محمدحسین توی روستا عاشق هم بودن و دختره رو دادن به یه مرد شیرین عقل پولدار

(اسماشون یادم نیست)

بعد که شوهره مُرد اونا با وجود دلخوری از نرسیدن به هم ولی عشقشون به کدورتا چربید

هرجور بود خودشونو به وصال هم رسوندن


اوج داستانشون هم اونجا بود که وقتی پسره فکر کرد دختر خودکشی کرده، دختره بهش گفت سارای قصه بود و سرنوشت ما نباید اونجور بشه

نه تو آنی که همانی نه من آنم که تو دانی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز