خواب دیدم که توخونه بابام کنار دیوار ی ماری داشت اروم میخزید منم به خواهر کوچیکم که فقط من اواون توخونه بودیم گفتم زود برام ی چوب بیار بزار بکشمش خواهرم گفت ولش کن بابا بعد من اصرار کردم که نه باید بکشم وبرام چوب بیار خواهرم چوب اورد منم هرچی میزدم نمیمرد اخر از چوب اومد بالا ومنو توگردن نیش زد ولی بعد نیش کشتمش
بعد زنگ زدم بابا بیا منو ببردکتر بابام گفت من فلان جام لباس بپوش بیا سمتم که باهم بریم رفتم اونجایی که بابام بودانگار مسجد بوده وجمعیت زیاد داشتم دنبال بابام میگشتم که مامان بزرگم اومد داشت دلداریم میداد وگفت بابات رفت ماشینو بیار بیا بریم دنبالش ازبین جمعیت چشم به شوهر عمم که ۱۰ روز پیش فوت شدن اقتاد که داشت نگام میکرد نمیتونم بگم تونگاش چی بود انگار میخواست از حالم باخبر بشه یا انگار مبهوت زده است نگرانه نمیدونم
مار نشونه دشمن تو خواب این که نیشت زده خوب نیست ولی اونجا ک کشتیش خوبه کشتن مار تو خواب نشونه اینه که ب دشمنان غلبه میکنی مار هرچه بزرگتر دشمن نزدیک تر و قدر تر