بچها دیشب با شوهرم دعوای خیلی بدی کردیم
سر مادرش
نمیخواستم شب ازش جدا بخوابم ولی ب خاطر حرفاش اومدم تو حال
اومد منو برد تو اتاق
ولی بازم سر سنگین بودم باهاش
۴۰دقیقه ب قول خودش منت کشید
من بازم سنگین بودم
چون خیلی حرفای بدی بهم زده بود نمیخواستم ب این زودی ها ببخشم
یهو برگشت گفت باشه برو معلوم نیست کی تو فکرته
اینو ک گفت برگشتم نگاش کردم
بلند شدم اومدم تو حال
دیشب خونمون خیلی سرد بود خیلی سرد
ی کاپشن انداختم روم
تا صبح یخ زدم نکرد ی پتو بیاره بندازه روم
صبح بلند شد صدام کرد
برم تو اتاق
الان بم زنگید محلش ندادم حالا اصلا نمیتونم ببخشمش خیلی ازش ناراحتم خیلی ب خاطر کارای ک کرد حرفای ک زد
و همه اینا ب کنار میدونس چقد خونه سرده ی پتو روم ننداخت
ب نظرتون بش بگم چجوری رفتار کنم خیلی دلم گرفته