خلاصه همه چیز خلاصه شده در اینکه خودمون رو دوس داشته باشیم.
حتی همین مدیریت ها هم با هدف افزایش رفاه و رسیدن به هدفهامون باشه.
عمه ای دارم که به شدت خودش ودوس داره وبرای خودش ارزش قائل هست ،بعد از خرید خونه و ماشین خیلی راحت میتونست کلی طلا آویزون خودش کنه کلی ملک بخره ،اما اولویت رو خودش قرار داد .
بچه هایی تربیت کرد که هرکدوم به نوبه ی خودشون نمونه هستن ،بهترین شریک زنگی رو انتخاب کردن ودر زندگیشون خیلی موفق هستن وپیشرفت کردن .
اینجاس که میگن ماهی دستش نده ماهیگیری یادش بده .
همین که دختراشو عروس کرد ویکی از پسراشو داماد کرد.
پسر دیگش امریکا درحال تحصیله.
اولویت اول واخرش شد خوشگذرونی ،سالی چندین بار همراه همسرش میره سفر .از سفرای خارجی گرفته تا داخلی از زیارتی گرفته تا سیاحتی.
به معنای واقعی داره زندگی میکنه .
۵سال اخیر سه بار رفت حج ،امسال هم میخواد بره.چن روز پیش یه سفر خارجه به کشورهای عربی ثروتمند داشت (نمیشه دقیق بگم) یک سفر لاکچری . هفته اینده داره میره امریکا دیدن پسرش بعد از اون اماده میشه برای حج. همه ی اینا بخاطر اینه که خودشو دوس داره وپایه سفر شوهرش هست وهیچ وقت ندیدم بگه از من گذشته .
شوهرش تو پیج ها میگرده از لباسایی خوشش میاد براش سفارش میده همه رو باعشق میپوشه وافتخار میکنه.
خیلی شاد هست وانرژیشو به محیط منتقل میکنه.
درمقابل عمه ی دیگم ،با اینکه وضع مالیش در حد همین عمم هست یا شاید هم بیشتر اما خودش و لایق خوشبختی نمیدونه .
همیشه منتظره یه چیزی پیش بیاد که بشینه غصه بخوره.
سفر خیلی کم میرن شاید سالی یبار یا دوسال یبار.
زندگی رو خیلی سخت گرفته،
همیشه ی خدا پلاستیک قرصهاش تو دستشه وانواع مریضی.
زندگی خیلی کوتاهه سعی کنیم از زیبایی های مسیر هم لذت ببریم.
چن تا ایه هست که من همیشه باخودم زمزمه میکنم که از راه مستقیم منحرف نشم انشالله به کار دوستای عزیزم بیاد
۱-سیروا فی الارض .در زمین سیر وسفر کنید
۲-کلوا واشربو ولاتسرفوا-بخورید وبیاشامید ولی اسراف نکنید
۳-وآیه ی دیگه ای که عربیش حضور دهن ندارم اما معنیش اینه
چه کسی زینتی رو که خدا برای شما خارج کرده(فک میکنم منظور طلا ونقره باشه) بر شما حرام کرده است.
خب منم یه گزارش نصفه و نیمه بدم
امروز اولین قرعه ی سال ۴۰۳رفت ...۱۵ملیون
قرار بود ..دوازده تومن بذارم ...که صاحب قرعه گفت سه تومن مونده رو زمین میخوای بردار که منم قبول کردم 😉بانک ۲۷۰ملیون
قرار نود ملیون در بیاد واسم ...ولی به خاطر ت ورم در سه نوبت نوشتم ...که خوشبختانه ...اولش خرداد ماه ✅ دومیش تیر ماه .✅..سومیش شهریور ماه در میاد واسم ✅ حالا بماند که این پول رو من چه جوری میذارم کنار یه روز میبینی همسرم دو تومن آورد ...چند روز دیگه پنج تومن ...چند روز دیگه سه تومن ..چند روز دیگه ده تومن 👌 اینطوری خورد خورد... علاوه بر قرعه گفتم دیگه دیروز هزاررررررر و یک خرج دیگه داریم که درصدهاشون رو میگیرم میذارم براشون کنار 👌
امروز قرار بود قرعه رو بزنم ...یه نگاه به موجودی ام انداختم
دیدم یک و نیم ملیون کم دارم 🙁 و قرار نیست همسرم پول بگیره به زودی گفتم خدایا چیکار کنم ؟چیکار نکنم داخل پرانتز بگم بهتون ...چون قسط طلا فروش رو هم میدم و یه خرج های پیش بینی نشده ...مثل خرید تلویزیون که برای پیش قسطش داده بودیم اگه خاطرتون هست
به خاطر همون کم آورده بودم ....گفتم تا عصری صبر کنم اکه جور نشد از داداشم دستی بگیرم پس فردا برگردونم بهش 👌 پارسیان داشتم در سوت های پایین ولی چون طلا پایین بود نفروختم گفتم دستی میگیرم و همسرم دادنی به برادرم بر میگردونم 👌و اینکه هیچ وقت طلا رو نمیفروشم برای قرعه 👌طلا فقط برای کارهای بزرگتر ✅خلاصه همینجوری داشتم تو ب لو کارت میچرخیدم ..گفتم پنج شش تا همراه بانک دارم بذار ببینم تو اونا چقدر موجودیشون انکار یه نفر بهم گفت 😉 اکثرا هم خالی میکنم ...فقط ب لو و ...سپه ..و ویپاد رو کار میکنم یه هو همراه بانک ملت رو که باز کردم در کمال ناباوری دیدم یک ملیون و دویست تومن تو کارت 😍اول باورم نشد ...زود دوباره شمردم ببینم شاید اشتباه میکنم دیدم نه دیگه 😉یک و دویست داشتم که معلوم نبود از کی مونده با خوشحالی هر چه تمااام زود انتقال زدم به کارت اصلی ام 😍نیم ساعت بعد نامادری ام زنگ زد ..گفت شماره کارتت رو بفرست پاک شده از رو گوشی ام ...به سمیه ( خواهرم )گفتم که از این ماه به هر کدومتون ۳۰۰هزار تومن خواهم داد خودتون هر چی دوست داشتین بگیرین ...خیرات برای پدرتون 😊 من بسی خوشحال😍 حالا نه به خاطر اینکه هر ماه میخواد بده چون تند تند بهمون پول میده ...و وسیله برای دخترمون میگیره ...لباس برای بچه هامون میگیره ✅الان به سالگرد پدرم نزدیک میگه به جای مراسم سالگرد ..که دوازدهمین سالگردش پول میدم یک و نیم ملیون به هر نفرتون ...نواقص های خونتون رو بگیرین ✅خدا بهش عزت بده ♥️هر سال سالگرد پدرمون برامون پول میده ...که پارسال یک تومن داده بود فک کنم یه مقدار گذاشتم پلاک اسم اپل دخترم رو گرفته بودم 😉
خلاصه خوشحال برای اینکه با سیصد تومن قرعه ی من تکمیل شد و دادم به صاحب قرعه♥️و موند برای ماه دیگه که انشالله پر قدرت میریم واسه خرداد ماه که مال خودم😍😍😍 در آخر با خدا باش و پادشاهی کن 😍در کمال ناباوری دقیقا همون مبلغی که کم بود جور شد 👌به طور معجزه ..دقیقا همون مبلغ 😉 و این هم از گزارش امروز من
دوستان خواستم به اونایی که قراره ماشینو بفروشن هشدار بدم. خیلیییییی مراقب باشید
ما ماشینمون رو میخواستیم بفروشیم برای عوض کردن خونه. ماشین رو گذاشتیم دیوار . یه نفر مشتری شد . همسرم و بابام ماشینو بردن که مشتری نگاه کنه . مشتری ماشینو پسندید و بابام اینا گفتن که ما به شما وکالت فروش بدیم شما هم پولو بزنید که قبول نکردن . گفتن فقط باید سند بزنید . بعد گفتن ما ۵ میلیون بیعانیه میزنیم ۲ ۳ روز بعد میریم واسه تعویض پلاک یه کاغذ نوشتن که ما ۵ میلیون بیعانه دادیم و بقیه پول در مرکز تعویض پلاک بعد تغییر پلاک خواهیم داد .خریدار و فروشنده هردو این کاغذ رو امضا کردن . قرار شد چک بین بانکی بدن . روز موعد که فرا رسید ما گفتیم قبل رفتن به شهرک واسه تغییر پلاک و تحویل خودرو با هم بریم بانک تا چک رو استعلام کنیم . خریدار قبول نکرد . و ما فهمیدیم که اینا آدم های درستی نیستن . یه جورایی خریدار رو کشوندیم شهرک تا پلیس رو خبر کنیم که اینا کلاه*بردار هستن اما پلیس دیر اومد و فرار کردن
بعدا زنگ زدن که ۵ میلیون ما رو بدین همسرم گفت اول کاغذ رو بده تا منم پولتو بزنم . کاغذ رو گذاشتن اسنپ آوردن . و ما فهمیدیم خودکاری که متن رو با اون نوشتن با خودکاری که من امضا کردم فرق داره . خودکار متن از اونایی بود که با پاک کن میشه پاک کرد 😐
میخواستن متن رو پاک کنن و به جاش بنویسن مثلا فلان قدر طلا و دلار دادیم و شما هم زیرش رو امضا کردین.
به همین راحتی میخواستن ماشین یک ملیارد و ۳۰۰ هزار تومانی رو مال خودشون کنن . لطفا قبل این جور کار ها با طرف مقابل برین بانک و از چک استعلام بگیرین که آیا این چک واقعی هست یا جعلی
عزیزم من سیر رو ورقه میکنم خشک میکنم بعد پودر میکنم
برای فریزر هم سیر رو دون میکنم ...می ریزم داخل شیشه و نمک میزنم به اندازه ی سیر ها
بعد درشو محکم میبندم و میذارم فریزر ..و تا حالا هیچ بویی نگرفته
عزیزم با همسرتون مطرح کنین
خرج خونه رو بدن به شما
تا وقتی خودتون به عهده نگیرین درست نخواهد شد این وضع
ولی از اونجایی که میگین همسرم ..باهام رو راست نیست
و نمیگه چقدر داشتم ...و چقدر خرجمون شده
فک نکنم راضی بشه ،بیاد خرج خونه رو بده بهت عزیزم
وقتی حالش خوب و کیفش کوک
بگو آره عزیزم واقعا گرونی بهت حق میدم
یه ماه آزمایشی بده به من ببینیم میتونیم مدیریت کنیم
تو هم یه مقدار بار از رو دوشت برداشته بشه 👌
اصلا از پس انداز و ...حرف نزن که انتظارات همسرتون بالا بره
بگو عزیزم یه طور برنامه بریزیم که هیچ قرض و قولی نداشته باشیم ...من ناراحتم واقعا ،شب روز کار میکنی ولی اون روز به خاطر ده تومن مونده بودیم
این چهار حالت رو هم بکار بگیر
یا به حالت ،یا به حیلت ،یا به زاری ،یا به زوری
@رکی90
مادر شوهر خواهرم همیشه میگه یه زنی مرد رو میکنه تاج بر سر و کنارش خودش هم ملکه میشه یه رنی مرد رو میکنه خاک برسر که تا عمر داره حسرت میخوره....امروز خواهرم زنگ زد و ناراحت بود پرسیدم اتفاقی افتاده گفت برادر شوهرم چندروز رفته بوده همدان کار داشته برای خونه گوشت و مرغ و چرخکرده و تره بار و تنقلات خریده و لبنیات روغن وبرنج و شوینده هم خریده..۶تومن هم داده خانمش گفته اینو برای ده روزی که نیستم مدیریت کن و لطفا یه کم جلوی خرج رو بگیر آخر ماه چک داریم ..وکارتی رو هم که برادر شوهرم پول برای چک میربخته توش گذاشته خونه و رفته بود ...همین شوهر. رفته بود این شام زنگ زده غذای بیرون بیارن ..ناهار کباب گرفته بود...هزینه آژانس هرروز ۲۰۰ میداده میرفته خونه پدرش و برمیگشته برای یه شام بخورن وبیان...با اینکه عید دوجفت کفش گرفته بود ولی بازم ۹۰۰ داده بوده کفش ...خلاصه میگفت با بی مدیریتی تمام در عرض ۴روز ۶تومن تموم شد ...و روز پنجم میره سراغ کارتی که پول چک توش بوده و تا ده روز نزدیک ۷تومن تم اونجا خرج کرده بوده وتو این مدت از گاز فقط برای چایی دم کردن استفاده کرده بود....دیگه همش غذای بیرون....همش میگفته تا فلانی نیسا بذار یه نفس بکشم و یه استراحتی کنم...بنده خدا سورس اصلا آدم شکمویی نیست سنگ هم بذاری جلوش میخوره ولی خیلی رو پرداخت بدهی حساس هست یعنی حاضره گشنه بخوابه ولی قرض مردم رو بده..خلاصه شوهره اومد و زنه هم صداش درنیاورد که دست به پول چک زده..پیش خودش گفته بوده حالا هفت تومن که چیزی نیست و فوقش یا خودش میذاره روش یا ازکسی قرض میکنه تموم میشه و وقتی هم اومد خونه دوتا غرغر میکنه و همه چیز فراموش میشه....میگه برادر شوهرم میره وقتی میبینه پول کمه هرچی زنگ میزنه به برادرش در دسترس نبوده و هرچی به طلبکاره اصرار میکنه دوروز مهلت بده قبول نمیکنه و مثل اینکه لا هم بحثشون میشه و صداشون بالا میره و بچه طلبکاره با چاقو میزنه به برادرشوهر خواهرم و بنده خدا الان بیمارستان هست ولی با زنش جلو همه بحث شدیدی کردند..بعد شوهره گفته چرا بهم نگفتی که من زودتر فکر بیفتم گفت دلم خواسته خرج کردم ...حوصله غرغرهات رو نداشتم زنه هم الان قهر کرده خونه پدرش ...
سلام عزیزم ببخشید که من جواب میدم تواین تاپیک خانومای بزرگترو عاقلتر ازمن هستن با اجازه از رویاجون ومعصومه جون اون چیزی که من ازاینجا یادگرفتم این پولای پس انداز از شیر مادرهم برامون حلال تر هست حالا چرا؟اگه کمی شما از قانون نفقه ومهریه اطلاع داشته باشی این پولا درواقع همون نفقه خودتونه که هرجور مایل باشید خرجش میکنید حالا ماها دوستداریم پس اندازش کنیم حالا چرا داریم پس انداز میکنیم ؟اصلن سوال اصلی که پیش میاد برای چی باید پس انداز کرد
۱:همه ما خانوما هیچ تضمینی برای آینده نداریم زبونم لال بهترین مرد دنیا رو هم کنارت داشته باشی ازکجا معلوم یروزی تو رو کنار نذاره و بره دنبال یه زیباترش اونوقت باید کجاپناه ببری؟جلوی کی روت میشه دست درازکنی ؟یا چجوری باسن زیاد ادم روش میشه بره خونه باباش زندگی کنه......انشالله که اون روزارو نبینی ولی خواهر گلم بزار یچیزی رو صادقانه بگم من تجربش کردم دوسال از زندگیم جدابودم اونم بخاطر خیانت نه بخاطر یسری مسایل خانوادگی و نازایی من حتی روم نمیشد به مادرم بگم پول میخوام ن و ار ب ه د ا ش ت ی بخرم دراین حد.......
۲:حالا همه این احتمالاتو بذاریم کنار بگیم برای ما پیش نمیاد انشالله بعداز عمری خواستی دخترعروس کنی پسر داماد کنی برای آینده اونا.....
۳:میگید شوهرتون فکراقتصادی خوبی داره خب خداروشکر به فکر پیشرفته شما برای آینده خودت برای زمان پیری برای روزایی که خدایی نکرده شوهرتون یروزی نبود .........
و........ خیلی دلایل دیگه که اگه همراه این تاپیک باشی متوجه میشی آینده خیلی مبهمه و زندگی هزارتا بالا پایین داره و مرگ و تنهایی یروزی سراغ همه میاد برای اون روزا.....😮💨🤗
امروز میخوام از زندگی پسردایی شوهرم بگم
ی پسر ۲۳ ساله بود ک عاشق ی دختر میشه خانواده ش ناراضی بودن
خانواده دختر هم همین طور
هیچییی نداشتن کسی ب قول معصومه جون در حد ی پیاز تلخ کمک شون نکرد
یادمه توی نامزدی پسره میرفت پرتقال میچید میرفت کارگری واسه نامزدش طلا میخرید
دختره قالی میبافت میرفت کوه بادام کوهی کنگر زرشک و... میچید میفروخت خرج دانشگاه پسره رو میداد
پسر درس خوند و بعد سرباز معلم شد
باهمدیگه کار کردن تونستن ی پیکان بخرن ک مقدار زیادیش پول قالی دختره بود
ب اسم شون از این طرح های ایران خودرو دراومد
و سود زیادی کردن
پسره پایان نامه دانشگاه مینوشت و پول خوبی گیرش میومد
بعد عروسی چن سال توی خونه پدرشوهر زندگی کردن
تا اینکه توی حیاط پدرشوهر کم کم خونه ساختن
این پسری ک ی روزی هیچی نداشت
فقط زنش پشتش بود الان خونه ی سواری خوب و چن دانگ ماشین سنگین داره
و عجیب اینجاست مادرشوهر و پدر این عروس رو ک روز اول ناراضی بودن
خیلی بیشتر از بقیه عروساش میخواد
بچه ها درسی ک از اینا گرفتم اینه
(( اگه زنو شوهر دست ب دست هم بدن پشت هم باشن میتونن ب جاهای خیلی خوبی برین حتی اگه همه ی دنیا مخالف باشن))
دوتا جاری هستن یکیش شوهرش مهندس برق بود توی شرکت بزرگ بندرعباس کار میکرد
شوهر اون یکی کارمند ساده بانک
اونی ک بندر عباس بود الان شوهرش باز نشسته شده اما حقوق بازنشستگی جوابگو نیست و مجبورا میره اسنپ
زنه هرموقع از بندرعباس میومد واسه کل فامیل سوغاتی میاورد
مهمون برفت خونش چند نوع غذا درست میکرد اضافه شو هم میریخت دور
فامیل کسی ازدواج کنه این سرویس خواب یا یخچال یا ی چیز گرون کادو میده
زنه واسه خودش و دختراش ۳تا آیفون ۱۳ گرفته بود نتونست قسط شو بده پراید زیرپاشونو فروختن دادن جای پول گوشی😑
بریز بپاش وحشتنااااک شوهر بدبخت الان مریضه ولی مجبورا جز حقوق بازنشستگی اسنپ میره چند جا برق ساختمان انجام میده
زنه میره مغازه ها قرض میکنه شوهر بدبخت سرماه میره تسویه میکنه جتی باز ی پولیم کم میاره
درعوض جاری با اینکه شوهرش ی کارمند ساده بوده الان شاسی بلند. کلی طلا ۳تا خونه داره
هیچ اینجا هست ک ی مثلی داریم میگه
باریکلا روی ادمو سفید نمیکنه
هرکسی خودش باید بفکر خودش باشه
بقیه تا وقتی براشون خرج میکنی باهات خوبن
توی زمان سختی فقط خودتی و خودت
اینجا هست ک نقش زن نمایان میشه
پشت هر مرد موفقی ی زن دلسوز و کدبانو هست
من هر وقت بی انگیزه میشم میام این تاپیک و پستهای معصومه جان رو میخونم ....یه مدتی هست تاپیک گزیده ها هم زدن و مطالب مهم اونجا کپی شده ....از پستهای معصومه و بقیه دوستان جوری انگیزم میره بالا انگار دوپینگ انگیزه و انرژی کردم
خانمهای زیادی تو این تاپیک هستن که موفقیتهاشون ارام و پیوسته بوده ....خانمهایی که همسر خسیسی دارن ......خانمهایی که خرج دستشون نیست.....خانمهایی که شاغلن و مستقل ....خانمهایی خانه دار ولی مدیر خوب و مقتصد
خانمهایی که با قناعت و صبر و فکر اقتصادیشون ازفرش به عرش رسیدن ......خانمهایی که به مرز جدایی رسیدن بخاطر بی سیاستی ....خانمایی که برای خودشون ارج نداشتن ....خانمایی که بر عکس زیاده روی در ولخرجی داشتن
خلاصه اینجا همه جور زنی بوده و هر کدوم به یه نحوی الگوی دیگری شد
دوستامون راه و مسیر درست هدف گزاری و رسیدن به اون رو یادمون دادن.....به نظرم هدف گذاری و تلاش برای رسیدن به اون یه بحثه و استمرار و قرار گرفتن تو جو این مباحث هم جداست .....مهمه که سربزنیم به اینجا تا افکار و انرژی منفی دیگران رو از خودمون بتکونیم و نذاریم از مدار موفقیت خارجمون کنن
بچه ها یه چیزی خواستم بگم
زیاد نباید در راستای پس انداز از اونور بوم ادم بیفته که دیگه همسرش نخواد خوشحالش کنه…مثلا مادر من همیشه پدرم یه چیزی برای خونه میخرید کلی دعوا میکرد که نه لازم نداریم نه میخوایم چیکار؟؟؟ حالا حتی اگه یه چیز کاربردی هم بودمن هیچوقت ندیدم ایشون سکوت کنه یا بگه ممنونم همیشه ناراحت بود که چرا اینو خریدی؟ چرا الکی خرج کردی؟؟؟
جوری که بعدها هیچوقت ندیدم تو این سالها پدرم براش یه جفت جوراب برای روز زنی یا تولدی بخره….چون همیشه غرور طرف مقابلشو میشکوندمثلا میگفت غذا داشتیم این غذای بیرون چیه خریدی بلد نیستی پولا رو چیکار کنی؟؟؟بر عکسش دوست مادرم بود که با ما رفت و امد زیاد داشتندهمیشه برای خریدهایی که همسرش میکرد تشکر میکرد و سکوت میکرد…اینجوری هم همسرشون همیشه مناسبتها سورپرایزشون میکرد هم قدردان ایشون بود چون به خودشون ارج میدادن ..
ولی مادرم تمام این سالها شعارش این بود ما که از این زنها نیستیم که هر روز پی خوشگذرونی و قر و فر باشن همیشه هم نالان بودن چون بر خلاف اون چیزی که ته دلشون بود عمل میکرذن و برای همین منت میکذاشتن …. یکی نبود بگه مادر من خودت ترجیحت این بوده و همیشه نقش قربانی رو بازی میکرد…شعارشم این بود من اینقدر چشم و دلم به دنیا سیره که اصلا به شوهرم نمیگم اینو بخر اون مبل رو میخوام
اون تی وی رو میخوام….یعنی دست از دنیا کشیده بود به قولی هیچ ارزویی برای زندگیش و ایندش نداشت میگفت به من یه پراید بدن همون رو میگم خدایا شکرت😞😞😞 از طرفی سر یک سری چیزها خودشون رو دوست نداشتن مثلا برای خودش خرج نمیکرد دکتر نمیرفت
حالا خونشون تو بهترین منطقه تهران هست ولی این رو بخاطر پدرم داره نه تلاشهای خودش…. و اینکه اگر یکم خواسته اش از شوهرش زیاد بود الان برای خودش میتونست ماشین خوب یا خونه دوم داشته باشه
ولی به خودش ارج نمیذاشت خودشو پایین میدید و خیلی جاها ذوق همسرشو کور میکرد…. حالا که بحث پس اندازه خواستم بگم متعادل باید باشیم از اونور بوم مثل مادر من نیفتیم😞اینم بگم از اون خونه هم چیزی به نامش نیست حتی و پدرمم دیگه به خودش زحمتی نمیده برای خوشحال کردن مادرم کاری انجام بده.
@بهار_احمدی2
دقیقا سوگل جان..
امروز یه اتفاقی افتاد ک باعث شد من به خودم بیام..
من چون قصد تعویض خونه رو دارم واقعا یک ساله خییلی کم برای خودم خرید میکنم، و از خودم میزنم، حتی اگر دلم یه خوراکی رو بخواد ک گرون باشه چشم پوشی میکنم و با خودم میگم بزار خونه رو عوض کنیم بعد..و اینم بگم تعویض خونه خییلی برام مهمه چون محلمون رو اصلا دوس ندارم و حس افسردگی بهم میده..
امشب خونه پدرشوهرم بودیم قرار شد شام از بیرون کباب بگیرن،شوهرم میخواست بره بگیره که گفت چند تا بگیرم؟
بعد رو ب من گفت تو که با فلانی میخوری(بچمون که 5 سالشه)..
و بقیه رو جدا جدا حساب کرد،مادرشوهرمم تایید کرد.
من ادم بی زبونیم ک نتونستم از خودم دفاع کنم و از حرف شوهرم ناراحت شدم
وقتی اومدیم خونه بهش گفتم دفعه اخرت باشه از طرف من تصمیم میگیری، خودتو با بچه یکی حساب میکردی نه من که باردارم و همینجوری دوتا حساب میشم.
شوهرمم پرو گفت تو همیشه با بچه یه غذا میخوری.
(من و بچم هردو کم غذاییم وقتی میخوایم غذا سفارش بدیم منو بچه رو یکی حساب میکنیم که هزینه اضافه ندیم، که امروز فهمیدم چه اشتباه بزرگی کردم)
گفتم الان باردارم اون موقع بخاطر رژیم و ثابت نگه داشتن وزنم کم میخوردم..
تازه بهش برخورده ک چرا من این حرفو زدم و سرسنگین شده، منم اصلاااا محلش ندادم در صورتی ک همیشه برای اشتی پیش قدم میشم( چون اصلا دوس ندارم با کسی قهر باشم) اما الان قهرم..
یک ساله هیییچ لباسی نگرفتم و امشب تصمیم گرفتم یکشنبه ک حقوقش رو گرفت اتیش بزنم به مالش،
میرم بازار هرررچی دلم بخواد میخرم،این ماه پس انداز نمیکنم.بزار تو قسطاش بمونه،
چهار روز دیگه بجای تشکر میگه میخواستی بخری مگه من گفتم نخ،ر
واسه این مردا زیادم دلتون نسوزه،من واقعا خیلی جاها از خودم زدم که شوهرم خجالت زده نشه، خیلی چیزا رو به دل خودم گذاشتم که بتونم تو زندگی پیشرفت کنم ولی اشتباه کردم،
خودمون رو فدا نکنیم که بعد دلمونم نسوزه.
ببین گلم اینجا همه هدف دارن برای بدست اورذن اون هدف دارن تلاش میکنن
یکی میخواد خونشو عوض کنه یکی ماشینش رو یکی خونه بخره و ….
گاهی هم باید وسط این پس اندازها به خودمون ارج بدیم
مثلا یه کاری برای خودمون بکنیم برای دل خودمون و اینجوری نباشه که اونقد جانفشانی کنیم که همسرمونم ما رو از یادش ببره و عادت کنه به این روال
من خودم به شخصه سبک زندگیم جوری نیست ریز ریز بیارم خرجهامون رو روی کاغذ
نمیکن اصلا روش من درسته ها اصلا
ولی اگرم بخوام مثلا بیارم روی کاغذ اصلا دوست ندارم همسرم بفهمه یا حس کنه دارم قناعت میکنم
یا مثلا فلان چیزو جای فلان چیز خریدم و پولشو سیو کردم و نگه داشتم اصلا دوست ندارم در جریان ریز کارهای من باشه
جوری که عادت نمیدمش که میره خرید حساب کتاب کنه
چون دور و برم فراوون دیدم زنهایی که به خودشون ارج ندادن بعد همسرشون چیزی حسابشون نکرده
در مقابل کسایی که اونقدر ریخت و پاش دارن همسرشون میگه این زن ما اخرش ما رو حاج اقا میکنه😂😂
دیدم که میگما🥴🥴🥴🥴
اگرم به هر نحوی نقشه پس اندااز دارین نگذارین اقایون پی ببرن
بد عادت کردین همسرتونو،کم کم درستش کنید اینجا علاوه بر مدیریت باید سیاسیتم یاد بگیریم
من پدرشوهرم ادم حسابگری هستش اما بقیه میگن خسیس ولی من بعد چندسال زندگی دیدم خیلی ام دستودل بازه اما چون حقوقش کمه مجبوره مدیریت کنه اگه اون پول دست مادرسوهرم بود شب گشنه میخابیدن.پدرشوهرم با حقوق کم همچین میچرخونه زندگیو که هرهفته دوتا مهمون راه میندازن ما پول بخوایم بهمون قرض میدن هیچوقت نمیگن نداریم، حتی بمام کمکای خورده ریز میکنن،اینو گفتم بدونید خساست با مدیریت فرق داره
منم کم غذام اما از چیزای دیگه نمیگذرم هرچی هوس کنم میگم همسرم بخره انقدم ذوقش میاد که من یچی بخوام و اون بخره،حس غرور میکنه،اونروز خیابون خیارچمبر دیدم نوبرانس فقط گفتم وای خیارچمبرم اومده که..زود ماشینو نگه داشت خرید بااینکه اصلا قصد خرید نداشتم یا دلم نخاس،یا لباس خودش یبار بخره من سه بار میخرم خودشم راضیه میگه هم تو خونه مرتب بپوش هم بیرون و هیچوقت نمیگه چرا اینهمه خرج ارایشگا یا دکتر و لباس کردی،از اول باید عادتشون داد
مگه چندبار باردار میشی چرا لباسای خوشگل و گوگولی نمیخری بپوشی،همینجوریش ادم تو بارداری دپرس میشه از تغییرات،به خودت بها بده اونم کم کم میفهمه باید بهت احترام بزاره،حالا ۵سال دیگه نتونسی بخری۶سال دیگه میخری،
من تو این تاپیک با وام های ویپاد و بلو اشنا شدم با خرید طلا با پول خورده ریزا اشنا شدم،خودمم از قبل آدم مسرفی نبودم اما الان بیشتر قدر لوازمو میدونم دور ریزامو کمتر کردم،هر صرفه جویی که تو کارم میکنم و پولشو برا خودم برمیدارم خریدای احساسی و بدرد نخورمو کم کردم و برا خودم هدف گزاشتم،این اهداف به ادم انگیزه میده،مگه چند بار قراره زندگی کنیم دور از جون تو چه تضمینی هست فردا زنده باشیم،انسان باید یجوری زندگی کنه که انگار فردا قراره بمیره و درعین حال برای صد سال آیندشم برنامه داشته باشه.
همینکه تصمیم گرفتی روشت رو عوض کنی بزرگترین قدمو برداشتی
روده درازی منو ببخشید🤗
هی منتظرم اهدافم تیک بخوره بیام اینجا بگم😁
خوشگلم شما دیگه از اون ور بوم افتادی 😅😅❤️❤️
بزار یه داستانی برات تعریف کنم که البته داستان نیست
بهتره بگم زندگی یکی از اقوام نزدیکه 👌👌👌
خانمه فامیل نزدیک ما بود و همیشه خونه ما میومدن
و دوتام بچه داشت ، بخدا قسم باورت نمیشه این زن
همیشه یه مانتوی سفید با یه روسری بشدت کهنه تکراری سرش بود.... هیچییییی برا خودش و بچهاش نمیخرید
انقد خسیس بود حد نداشت .... فقط جمع میکرد بخدا
هیچی نمیخورد ، خیلی خسیس بودن.... فقط پس انداز....
حتی ماشینشونم یه پیکان قراضه و قدیمی بود .....
دور از جون این جمع و خانمای خوشگل باشه الهی🌼🌼
این فامیل ما یروز فوت شد در اثر بیماری ، خیلی یهویی
خیلی جوان هم بودن ، بخدا شوهرش سریع رفت زن گرفت
زنه جدید ازدواج نکرده بود و یه دختر سن و سال دار و
با تجربه بود ، کل وسایلای زن قبلی رو جمع کرد ریخت
انباری.... کل خونرو نو نوار کرد و وسیله ها و مبلمانو عوض کرد.... دوتا دستاشو با پولای اون خانمه پر طلا کرد.....
یعنی من دیدمش دیگه دستش جایی یرای النگو نداشت....
یه دنا پلاس صفرم خریدن ....کلا زندگیشون این رو به اون رو شد.... اون آقا چنان بهش عزت و احترام میزاره که نگم براتون و همش بهش میگه روشنی زندگیمه......👌😄😄
اینهمه تایپ کردم خواستم بگم برا خودتون کم نزارید
مردا عقلشون به چشمشونه.....
برای خودتون عزت و احترام زیادی قائل باشید
خرج کن ، لباس بگیر ، بگرد ، بخور ، بپوش
همه چی در حد اعتدالش خوبه گلم 🌹🌹🌹🌹
