اون موقع که هی خواهی گفت یاااادش بخیرررر 🥺
پس برای اینکه به گذشته نگاه نکنی و حسرتش رو نخوری
سعی کن در لحظه زندگی کنی ♥️ همه چی درست میشه 👌پول هم میاد ...ماشین هم میاد ...صاحب خونه هم میشی ...فقط کافی صبور باشی 😉 و قدردان هم باشین ..👌 میگفتم 😊 صبحونه رو که خوردیم 👌به همسرم گفتم عزیزم برای امروز که برنامه ی خاصی نداری ؟
گفت نه گفتم پس چه بهتر 👌امروز مارو کجا میبری ؟
گفت هر جا که بگی میبرم 😍 گفتم پس بریم یه جای تفریحی ... طبیعت گردی 😍 گفت باشه گفتم پس آماده شو ...من تا وسیله ها رو آماده میکنم لیستمون رو بگیر بیا گفت .خودمون بریم ؟ گفتم تو میخوای با کی بریم ؟ گفت به خواهرت زنگ بزن ببین میان با اونا بریم
گفتم باشه به خواهرم که زنگ زدم ♥️گفت باشه منم اتفاقا دو کیلو بال مرغ دارم تو فریزر اونو در میارم تو هم یه دونه مرغ بگیر منم تنقلات بگیرم گفتم باشه مرغ و برنج و گوجه و لیمو ترش و ریحون باماااا
بال مرغ و نوشابه و تنقلات و تخمه با خواهرم 😍
اینطوری هم زیاد هزینه نکردیم ...هم دست جمعی که رفتیم خوش گذشت بهمون 😍👌
خرج دیروز من
۲۳۰مرغ
۲۵گوجه
۱۵لیمو ترش
۵تومن ریحان
تا غروب هم رفتیم گشتیم خوش گزروندیم ...غروب خسته کوفته برگشتیم خونه 😉 هیچکس نای حرف زدن نداشت
زود چایی دم کردم 😉 و دونه دونه بچه ها رو فرستادم حموم 😉
همسرم هم به وسیله ها کمک کرد آورد بالا
گفتم بمونه بعد استراحت کوتاه میام ...سرو سامون میدم
چایی که خوردیم یکم که خستگی ام در رفت شد ساعت ۸/۱۵
بلند شدم تا اهالی منزل گشنه اشون نشده به شام برسم 😍
تنبلی همانا ....شام از بیرون ...و هزینه برای ناهار فردا برای همسرم 👌
گفتم چی بذارم ؟چی نذارم ؟ دیدم لوبیا پخته شده دارم تو فریزر ✅ در آوردم خوراک لوبیا گذاشتم ✅جاتون سبز خیلی خوشمزه شده بود ....همون کنسرو لوبیا منظورم و اینگونه شد که خرج دیروز برای شام هم صفر تومن شد 😉