همش خواب اون بحثو میبینم یا مثلا خواب میبینم یه مراسمی هستیم که هردومون هستیم ولی به هم نگاه نمیکنیم .
میدونی انقدبه این موضوع فکرمیکنم براهمین توخوابم میبینم وگرنه اون هیچ حرفی بهم نمیزته.
بهترین شب زندگیمو کاری کرد باگریه سپری کنم یه بغض بزرگی هم رودل من هم مامانم گذاشتن فردای اون شب دعوای بدی کردیم امامن همه ی حرفاشونو سپردم به خدا منتظر نشستم ببینم کی خدا جوابمو میده
یه ادمایی بودن که خیلی بهشون خوبی گردیم چه کارایی وه مامانم براشون نکرد اخرسر سگ شدن پاچمونو گرفتن