از جاریم و برادر شوهرم بدم میاد خیلی خودشونو بالا میگیرن مثلا توی جمع حاضر میشه جاریم ولی فقط به یه جای دور نگاه میکنه باهاش حرف میزنن روشو برمیگردونه...حالا بارداره شوهرش همه کارای خونه رو میکنه اونوقت الکی بهمادرشوهرم میگن خانواده ی جاریم کارا رو انجام میدن...برادرشوهر خیلی لطف ها در حق من و داداشش کرده ولی ازش به دل گرفتم که بارها خیلی راحت به پدرم سر اینکه بین بابام و شوهرم دعوا شده بود فحش داده و جلوی خودم هزاران حرف زشت پشت سرش زده