یه ادم نادانی که ازش بدم میاد هی میگه تو بچه بودی با ما بهتر بودی و نزدیک تر بودی الان نمیدونم چی شدی اخه یکی نیست بگه ذات داغونت رو شناختم خیلی دلم میخواد بهش بگم ولی خیلی بعدش داستان میشه از کاه کوه میسازه چی بگم دهنش رو ببنده
بگو الان یکم درون گرا شدم راحت نیستم با کسی
اصلن این حرف و نزن
بگو حوصله تو جمع بودن و ندارم یا دوست دارم تنها باشم
بعد مثلا من داشتم میگفتم که اقا من بچگی خونه مامانم بزرگم میموندم و اینا این از اون ور رفته تو قیف که نه من بچه ام رو تا حالا جایی نذاشتم و از این حرفا
خوب هرکس تربیتی که برای بچش پیش میگیره یه جوره و دلیل بر برتری یا بد بودن دیگران این تمایزات نمیشه که این اینجوری رفتار میکنه
میگفتی بچگی و هزار اشتباه
بگو بچه بودم شما هم بهتر بودید
بگو من هنوزم بچم ، حالا چیکار داری که نزدیک تر شم
بگو آدما و تغییر میکنن دیگه گلم خودتم میگی وقتی بچه بودی
الان دیگه بزرگ شدم و رفتار ها و اخلاقیاتمم تغییر کرده دیگه
اون موقع تو جمع بودن و دوست داشتم الان ترجیح میدم زیاد تو جمع و اینجور چیزا نباشم
سلام عزیزان دل میشه برای روح تازه از دست رفتمون دعا کنید (جعفر راد قصبه
چشمش به دنیا بود مرگ ناگهانی داشتن
خواهش میکنم دریغ نکنید دستشون از دنیا کوتاه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
