میترسم دوباره پای خانواده شوهرم به زندگیم باز بشه و دعواها و دردسرها شروع بشه، ۱۰ ساله ازدواج کردیم و ۶ ساله سر زندگیم هستم، از اول نامزدی بینمون دعوا درست میکردن که البته تو خیلی زمینه ها همسرم مقصر بود که بچه گانه رفتار میکرد و حرفهای اونا رو به من انتقال میداد و بر عکس، ولی در کل همبشه باعث دعوامون بودن تا حدود ۲ سال پیش که مادرش یه دعوای بزرگ درست کرد و تا پای طلاق رفتیم بعد اون قطع ارتباط کردیم،نمیخوام دوباره بهانه پیدا کنن رفت و آمد کنن و شر بشن تو زندگیم چون همسرم خیلی تحت تاثیرشونه، از طرفی دلم بچه میخواد و سنمون بالا رفته ،نمیدونم چکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ول کن بچه بیاری که چی تو این دنیا چی خوبه که یکی دیگه هم بیاری منم به خدا از هرکسی بیشتر بچه دوست دارم اسم بچه هامم انتخاب کرده بودم ولی بچه نمیخوام به هیچ وجه
من از پریشب فهمیدم که تنها تر از همیشم آره دوریت باعث میشه که بدتر عصبی شم....!🥲❤️🩹
گاهی میگم بچه نیارم کلا ولی خب هر دومون دلمون میخواد، مخصوصا که چندماه پیش ناخواسته باردار شدم و خودش سقط شد، بعد اون بیشتر علاقه پیدا کردم، همسرم میگه نمیزارم کسی دخالت کنهو مسایل قبل پیش بیاد ولی بهش اعتماد ندارم، میدونم شرایط دوباره پیش بیاد اونم تحت تاثیر قرار میگیره
واقعا این مدت که قطع ارتباطم رنگ خوشی دیدم، قبلش هربار میومدن یا میرفتیم، یا تلفنی و...دعوا داشتیم، همسرم خیلی اهل رفت و آمده ولی خیلی هم حساسه رو رفتارهای خانواده من، الان با هیچ کس ارتباط نداریم ولی واقعا راحت هستم