اوائل فکر میکردم مادرش مخالفه و مانع میشه. بعد الان میبینم مشکل از خود طرفه که ثبات فکری نداره و تا قضیه جدی میشه به بهونه فکر کردن میزاره میره. دفعه آخری که برگشت گوشیش رو چک کردم دیدم تو ۱ ماهی که من نبودم با فامیلشون که ۱۶،۱۷ سالشه کلی روهم ریخته و حتی خیلی حرفایی زده که واقعا چندشم میشه بگم. که بیا بغلت کنم،بوست کنم. منم کلی گریه کردم که چجوری دلت اومد انقدر راحت نبودن منو پر کنی اونم اینجوری بعد خودشم گریه کرد که یه فرصت بده این دفعه فرق داره. من چون داغون بودم به مامانم گفتم اونم این موضوع رو بهونه کرد که نباید به مامانت میگفتی از چشمم افتادی با این کار. و اینکه الان تو شرایطی قرار دارم که فقط میخوام این روزا تموم شه بره، این بشه یه تجربه که حتی ۱ فرصت هم به کسی ندید کسی کع حتی ۱ بارم بره باز برگرده فایده نداره.
بهترپسره پررو که رفت
بندازش دور اشغالو
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
انگار خواهر زاده منی اونم همچین چیزی براش شد
یعنی دو ساله پسره تا دم خواستگاری میاد بعدش میزنه زیرش میگه نمیتونم تصمیم بگیرم هر چی هم به خواهر زادم میگم این ثبات نداره ولش کن گوش نمیکنخ
متولد چ ماهیه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
