زیباروی من،من به خوبی می دانم که این روزها چگونه میگذرند در میان موهای شوریده ات اشک هایت قطره قطره بر گونه های نازت می چکند و همانند دیوانه ای پریشان بارها در افکارت غرق میشوی. چشمانت از شدت گریه قرمز می شود و رنگ ملایمش همانند نقشی خاص و دلربا بر جای حک می شود. گلویت از شدت بغض همانند طنابی آویخته به دار خفه ات می کند و صدایی همچون فریاد در درونت حبس می شود.
می خواهم بدانی من همیشه در کنارت هستم حتی اگر سیل انبوهی از سختی ها بر تو تازیانه بزنند و لطافت تو رو غرق کبودی و خون کنند.تنها خواسته ام از تو اینست که قوی بمانی !شاید زندگی آن مهمانییی نبودکه آرزویش را داشتی اما حالا که دعوت شده ای تا می توانی زیبا برقص.موفقيت و حال خوبت آرزوی قلبی من است.قلبی تکه تکه از این دنیای بی رحم اما امیدوار به تو و آینده
تقدیم به خودم:)
گوشه ای از احساساتم؛ نوری در میان پرتگاهی عمیق و تاریکی مطلق