پس چرا گفتم روز مادر حتما حضرت فاطمه بهم میده نداد؟؟
چرا با هر امپولی ک میزدم کلی ذکر میگفتم نشد؟
اصلا من بد شوهرم چی؟اون که خوبه مهربونه باید دلشو میشکوندی واقعا؟
ببین نه فکر کنی کشته مرده بچه م نه ینی بودم ولی از بس بهم سخت گذشته دیگه فقط بخاطر دل شوهرم بخاطر حرف مردم اره بخاطر حرف مردم پیش میرم:)
شوهرم با هزار امید رفت بی بی چک گرفت😁
بابا خدا دلت بسوزه با خودت نمیگی این دوتا اینجا هیشکیو ندارن:)
گریه م نمیاد:)
حس میکنم این ماه رفتم بالا بعد یهو امشب با مخ پرت شدم زمین.
میگم شاید خدا خوشش اومده من هی التماسش کنم نه؟
اینایی که بدن اصلا حتی یادشون میره از خدا هم باید بخوان بهتر میده بهشون نه بچه ها همه چی
منو شوهرم که راحت بهم نرسیدیم اون همه سختی بس نبود غریبیمون تو این شهر بس نیست؟
میترسم صبح شه
از صبحها بدم میاد
انگار همه چی باز یهو یادم میاد
میدونی چیمیگم؟
انگار بدنم خالی کرده
همش درحال اینم تلاش کنم بخندم کتمان کنم ک حالم بده
وقتی مامانم زنگ میزنه اشک میریزم ولی با خنده میگم چطوری ناهار چی داری؟
سخته نیست؟
یه روزی که بچم به دنیا بیاد این نوشتها رو نشونش میدم نه که بخوام منت سرش بذارم نه
فقط که بدونه بخاطر داشتنش چقد خودخواهانه میخاستم که باشه حتما
امشب خیلی زیاد برای شوهرم حرف زدم فقط اونه ک همه چیو میدونه تنها رفیقم
هرجمله ک میگفتم میترسیدم که نکنه دلش بشکنه نکنه ناامید شه انگار دوست داشتم ی حرفایی بزنه که بدونم اونقدا هم مهم نیست که منفی شده زد ولی میدونم که ناراحت بود💔
سخته خیلی