خب کلا خانما با خانواده خودشون راحتترن ،انقد از خانواده همسرم مخصوصا خواهرشوهر و جاری لطمه خوردم ترجیح میدم خیلی از مسائل ازشون پنهون نگه دارم ،بعد چندسال تازه خدا خواست من باردار شدم حالا مادرشوهرم گیر داده که من ی هفته قبل و بعد زایمانتت میخوام بیام خونت بمونم، این کمک بنظر شما یا موعذب کردن من نزدیک زایمانم ؟خواهر و مادرش دعواااا ک بیمارستان باید ما بمونیم بعنوان همراه ؟ اصلا نمیگن من خودم خواهر دارم مادر دارم و...حالا منم از ترسم تاریخ زایمانم نگفتم بهشون اسم بیمارستانمم الکی گفتم ک نیان من اذیت کنن اما مامانم یا خواهرمم اگر میدونن گفتم لطفاً نیاین ک شوهرم نگه تفاوت گذاشتی و...ناراحت بشه ،والا جاریم چندین حرکت جادوگری دیدم ازش ،اسم بچمو تا زایمانم برا همین ازشون مخفی کردم حالا چندروز شوهرم رفته رو اعصابم آره همه چی برا خودتون میخوای همه چی خانواده خودت میدونن فقط برا ما مخفی کاری کرده مادر من نه اسم بیمارستانت میدونه نه تاریخش نه اسم بچمو ،بهش میگم خب میتونی کنترلشون کنی بگو من چون میبینم هرچی بگم ی هفته قبل تر میان اینجا ترجیح دادم نگم اما باز جنگ داره
یعنی یه مادر و خواهر حق ندارن ذوق بچه پسر یا برادرشونو داشته باشن؟اونم بعد چندسال خدا بهتون داده! ب ...
آخه حق دارن اما نه اینکه ی هفته قبل و بعد بیان خونم بمونن خب منم باردارم بعدشم ک زایمان موعذبم میکنه جلوشون اگر درک این قضیه رو کنن بله حق با شماست اما نه درک ندارن
حالا من موقع زایمانم مادر شوهرم چن روز قبل رف سفر مامانم واویلا راه انداخت ک چرا رفت من دست تنهام &n ...
آخه مادرشوهر من هدفش کمک نیست بیادم مثل مهمون میشینه ازش پذیرایی بشه مدام هم پا درد و ...بهونه میکنه منتها با آمدنش راه پا خواهر شوهر و جاری و شلوغی خونه و ...فراهم میشه من میفتم تو عذاب خونمم زیر دست بقیه میفته
ولی از یه نظر بزار خانواده خودش باشن چون هرچی هم بگی توفرهنگ جامعه بچه برا خانواده مرد حساب میشه بزار مراقبت از شما وفرزندتون به عهده خودشون باشه فقط زایمان کردی به سلامتی حواست به سلامت خودت باشه حداقل مادرشوهرت اومد خوب ازت نگهداری کنه