اگه تاپیک های من دیده باشید ، کم و بیش به وجود سرشار از ترس و هراس من پی می برید.
با خود درگیری های وسواس گونه ، با فکر های مریض و آزار دهنده ، با شکنجگاهی که برای خودم توی ذهنم ساختم ، و منی که در تلاشه به هر طریقی از این اسارت رها بشه.
همیشه دوست داشتم این کار انجام بدم ، همیشه دوست داشتم. لحظه لحظه کارهام بنویسم و برای بهبود تلاش کنم.
که چه کارهایی کردم، چطور از زندان ذهنم فرار کردم.
درواقع می خوام توی کاربریم تلاش هام ،درد هام و خوره های ذهنی و فعالیت هام با شما شریک بشم .
امروز. آلمانی خوندم ، اسپانیایی خوندم و روسی هر کدوم به مدت ۳۰ .
جز این کاری انجام ندادم.
ولی از اونجایی که خوابم نمیاد، قصد دارم ادامه کتاب اثر مرکب بخونم.