با خواهر شوهرم قهرم مقصر اون بود با شوهرم جر و بحث داشتن زنگ زد فوش به خودم و مامان و بابام دادم ما ماشین خریدیم گفت مبارکتون نباشه حالا یکی دوهفته پیش پسرش رو که ۵سالشه خونه مادرشوهرم دیدم مثل قبل باهاش رفتار نکردم و..
مثل قبلا بوسش نکزدم و زیاد باهاش حرف نزدم نه اینکه اژ بچه بدم بیاد نه فقط بخاطر اینکه مامانش اون حرفا رو زد و برا اینکه مامانش سو استغاده نکنه بد همش میگفت دایی من رو ببر دورم بزن ما ام خودمون زدیم اون راه
نبردیم خلاصه مادر شوهرم حالا هی گلگی میکنه تو چرا با بچه قهری از خدا بترس منم گفتم قهر نیستم با بچه ولی خوشم نمیاد ازشون از قصد اینو گفتم گفت مگه چکارت کرده دخترم گناه داره تک دختره اومده در یخچالت باز کزده دخالت تو زندگیت کزده منم گفتم هه اره هیچی نکرده